“داستان یک فیلم : یک نسل نو” ساخته “مارک کازینز” در کن و پیوند او با سینمای ایران
- شناسه خبر: 26114
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
هنرمندنیوز: این فیلم که در روز ۶ ژوئیه، روز نخستین فستیوال، در یک سئانس ویژه، به نمایش در خواهد آمد، پرسش مهمی را برای تماشاگرانی مطرح می کند که در این تابستان ۲۰۲۱ و پس از دوران دراز قرنطینه به دنبال پاندمی کرونا، بار دیگر در سالن نمایش و روی پرده بزرگ فیلم می بینند. او می پرسد : ” هنگامی که همه چیز ایستاد، سینما در چه وضع بود ؟”
در واقع “مارک کازینز”، در دوران کرونا زده، به کار بر روی مستند شگفت انگیزش، که در ۱۵ بخش تاریخ سینما را به تصویر می کشید ادامه داد و این بخش تازه را آفرید.
بدین تریتیب، دردو ساعت و چهل دقیقه، او پلی میان دوران پیش از تنش بهداشتی و “دوران پس از آن” که با کن آغاز می شود ، می اندازد. “مارک کازینز”، به محتوای تصویر فیلمهائی که در سینماها و در فستیوال ها به نمایش در می آمدند می پردازد و زیبائی کار هنرمندان سینما را می ستاید.
فیلم “داستان یک فیلم : یک نسل نو”، هنگامی به نمایش در می آید که سینمای جهان وبه ویژه کن کار خود را با نمایش فیلم “آنت”، ساخته “لئوس کاراکس” بار دیگر از سر می گیرد.
“مارک کازینز” هم بار دیگر داستان های زیبای تاریخ سینما را روایت می کند و از عشق به سینما سخن می گوید.
گفتنی است که در گفتگوئی که با وی در سال ۲۰۱۴ در فتستیوال فیلم “کارلووی واری” داشتم، او در پاسخ به این که در مستند “داستان یک فیلم” که در پانزده بخش یک ساعته و در مجموع ۹۰۰ دقیقه ساخته شده ؛ در بخشی از سینمای ایران هم یاد می کند، گفت :
” من از سالهای ۱۹۹۰ دیدن فیلم های ایرانی را آغاز کردم و عاشق این سینما شدم. از نظر من آنها عمیق تر و واقعی تر از فیلم های دیگر بودند.”
او همچنین بیشتر درباره زنان زخم دیده و از جمله “ویرجینیا ولف” و فروغ فرخزاد اشاره نمود که نامش را بر بازوز خود خالکوبی کرده است .
“مارک کازینز” در این پیوند گفت : نخستین دلیلش این است که همواره از کودکی با زنان و زنان بسیار قوی ایرلندی بزرگ شده ام. ازمادر بزرگ گرفته تا مادر و نزدیکان دیگر. از این رو بسیار خوب دلیری و بزرگ منشی زنان را احساس می کنم . چیزی را که من در زنان بسیار دوست می دارم این است که احساسات خود را پنهان نمی کنند، درحالی که مردان فکر خود را پنهان می کنند و دهانشان را می بندند. این کار زنان به نظر من کاری بسیار درست و از نظر روانشناختی سالم است. زنان هم اعتماد می کنند و هم آن را جلب می نمایند. “ویرجینیا ولف” زندگی خود را برای ما برملا می کند،. از این روست که من در حال ساختن فیلمی درباره فروغ هستم”.
مارک کازینز” باز هم افزود که یکی از دلایل احترامش برای زنان این است که ” زنان قوی تر از مردان هستند. دست کم زنانی که من شناختم بسیار قوی بودند. مردان وقتی با مشکلی روبرو می شوند یا به الکل رو می آورند، یا می گریزند و یا نفی می کنند. زنان اما با مشکلات روبرو می شوند و تلاش بر حل کردن آن می کنند. این رودروئی زنان با دشواریها، تلاش بر یافتن راه حل و حتا دشواریها را تبدیل به امتیاز کردن، نکته بسیار مهمی است. این کاری است که مانیا انجام می دهد، یعنی بیماری خود را تبدیل به موتوری برای آفرینش کرده است. ویرجینیا ولف و فروغ فرخزاد هم همین کار را انجام دادند.”
در آن گفتگو به وی گفتم : من وقتی من شما را با خالکوبی نام فروغ بر روی بازویتان دیدم، شگفت زده شدم. باورم نمی شد که یک مرد غربی این چنین فروغ را بفهمد و هوادار او باشد. شما با این کار خود بسیار از تحسین معمولی فراتر رفته اید ؟ چرا؟
“مارک کازینز”: من عاشق شعرهای او هستم. می دانید، وقتی یک هنرمند بر شما اثر می گذارد و روح شما را لمس می کند، دائم در ذهنتان حضور دارد. درست مانند این است که یکی نامش را در سر شما حک کرده باشد. حالا که این چنین شده، چرا نامش را بر بدنم ننویسم ؟؟ به ویژه اگر این شخص فروغ باشد که شاعر خوبی بود و زنی بسیار دلیر. همانگونه که می دانید در بسیاری از کشور ها، روی برخی دیوارها یا خانه ها پلاکی نصب می کنند و می نویسند فلانی در اینجا می زیست. این تاتوی روی بازوی من هم همین معنا را دارد : “فروغ اینجا می زیست”…در سر و در جسم من.”.
“مارک کازینیز” در مورد انگیزه ساختن این سری طولانی و این که آیا نمی خواسته به گونه ای دیگر کار “مارتین اسکورسیزه” را با سینما تکرار کند، گفت:
“من شماری مستند درباره سینما ساخته ام. البته نه همه تاریخ سینما. فیلمی نیز به نام “سینما، ایران” ساخته ام که تاریخچه این سینما را مرور می کند.
در همه موارد، من آنها را برای بازگو کردن عشق و یانفرت ساخته ام. وقتی از عشق صحبت به میان می آمد، هدف نگاشتن نامه های عاشقانه به سینما بود. برای سپاسگذاری از این بود که سینما مرا همچون کودکی در آغوش گرفت، نوازشم کرد و همواره دوستم بوده است. بر عکس، من همچنین فیلم هائی ساخته ام تا خشم و نفرت خود را از فیلم هائی بیان کنم که کوته بینانه و حقیر بودند. فیلم هائی که ما بیشتر درسینمای غرب می یابیم و سینمائی است که توسط مردان به وجود آمده. از سوی دیگر ما همواره درباره “پدرخوانده” و یا “سیتیزن کین” و فیلم های بسیار خوبی از این دست صحبت می کنیم، اما درباره “کیرا موروتوآ” و یا “فروغ فرخزاد” و یا “سفیفه”، کارگردان بزرگ آفریقائی، چیزی گفته نمی شود..
من از این خشمگینم که تاریخ سینمای ما همواره توسط کسانی چون من، یعنی یک مرد غربی سفید پوست نوشته شده و از این رو دید محدودی از سینما در جهان می دهد. بنابراین من تلاش می کنم روش دیگری را در پیش بگیرم.
“مارک کازینز” درباره جایگاه سینمای ایران در صحنه سینمای جهان گفت : “سینمای ایران به دلایل مهمی جای خود را در دنیای سینما بازکرده است .
یکی از آنها این است که سینمای غرب بیشتر بر پایه رمان و ادبیات، از جمله رمان های “چارلز دیکنس”، ساخته شده است. درحالی که سینمای ایران از سنت رمان نویسی بر نخاسته. خاستگاه این سینما حافظ، سعدی و فروغ و شعرای دیگر بوده اند. این واقعیت به سینمای ایران ویژگی خاصی داده و از آن یکی از سینماهای مهم ملی جهان ساخته است
از سوی دیگر، شما اگر به فیلم ابراهیم گلستان نگاه کنید، که در اواخر دهه هفتاد ساخته شد، تم دیگری را می بینید که در سینمای ایران همواره به کار گرفته شده و آن اهمیت هر لحظه از زندگی و یا زمان حال است.. در آنها نیازی به سفینه فضائی، دایناسور و یا “هری پاتر” نیست. باز هم فیلم دیگری چون “نون و گلدون” محسن مخملباف را به یاد بیاورید. در این فیلم بی نظیر، کار گردان نگاه تماشاگر را به سوی دنیای کوچک ومحدودی می کشاند که در نهایت کوچکی، تبدیل به سمبلی از همه جهان می شود. توانائی سینمای ایران در این است. سینمای ایران از این دید بی نظیر است
گفتنی است که مستند های “مارک کازینز” درباره فیلم های مهم این هنر، با دسته بندی های هوشمندانه و با نگاهی درست به فیلم های برگزیده شده، گنجینه ای نادر برای سینما دوستان به شمار می آید. به عنوان مثال، بخش نخستین، یعنی “زایش سینما”، به هیچ وجه از فیلم های آغازین سینما صحبت نمی کند و برعکس در بخش “سینمای امروز وآینده”، از “به سوی شرق”، ساخته “دی دبلیو گریفیث” در سال ۱۹۲۰ سخن می رود.
“شهلا رستمی”