ما تئاتری ها «دیوانه» هستیم!
- شناسه خبر: 48732
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
چرا سراغ این متن و نمایشنامه رفته اید؟
علیرضا کوشک جلالی: سال هاست به این نتیجه رسیده ام که «آموزش» یکی از کلیدی ترین عواملی است که باعث رشد و تغییرات بنیادی یک جامعه می شود. سه دهه است که با عشق و علاقه فراوان و با کمک هنردوستان در نقاط مختلف کشور، کارگاههای آموزشی کارگردانی و بازیگری که گاه منجر به یک اجرا هم می شود، بر پا کرده ایم تا آن چه در ایران و آلمان آموخته ام را در اختیار نسل جوان قرار دهم، کمی به عقب برگردیم: بعد از گرفتن جایزه «تئاتر مردمی» برای نمایشنامه «پابرهنه، لخت، قلبی در مشت» در آلمان که تاکنون بیش از هزار اجرا در کشورهای مختلف داشته است، تمرکزم به این شیوه نوشتاری و اجرایی بیشتر شد. تئاتر مردمی، نه فقط با قشر فرهیخته، بلکه با توده مردم در ارتباط است، مثل فیلم های چاپلین، آثار شکسپیر، مولیر، اوریپید، سوفوکل، آرتور میلر، نیل سایمون، یاسمینا رضا، بهرام بیضایی، غلامحسین ساعدی، اکبر رادی و… البته در دوران مشخصی نیز، به خاطر شرایط روحی خاص خودم، ناپرهیزی کرده و نمایشهای «پوزه چرمی» اثر کراوزه و «مسخ» کافکا را فقط برای مخاطب خاص به صحنه برده ام، اما با آگاهی کامل، در مسیر تئاتر مردمی گام بر می دارم، «خدای کشتار»، «روبینسون و کروزو»، «بازرس»، «سیستم گرون هلم»، «موسیو ابراهیم»، «در انتظار آدولف» این نوع آثار در کشورهایی که برای تئاتر و کلا برای هنر، ارج و قرب والایی قائل هستند جایگاه ویژه ای دارند، ستون فقرات دنیای هنری شان است، هنر فاخر در سبد کالایی توده مردم نیز به چشم می خورد، خوشبختانه نمایشنامه نویسان و کارگردانانی در ایران هستند که در وادی تئاتر مردمی گام برمی دارند اما تعدادشان اندک است، جامعه ما قرن هاست که زیر تفکرات غلوآمیز دست و پا می زند: افراط و تفریط در دنیای نمایش، یا کارها «موزه ای» است یا «سوپر سوپر سوپر مدرن» که هیچکدام باب میل توده مردم نیست. اینگونه است که آنها به سوی نمایش های به اصطلاح «گلریزی و جٌنگ» هجوم می برند، اکثر تماشاگران کارهای روی صحنه، روشنفکران، و آثار اجرایی هم بسیار «پست مدرن» هستند! اشتباه برداشت نشود! سلیقه ها متفاوت است، برای راضی نگاه داشتن اقشار مختلف جامعه، هم کارهای آوانگارد و پست مدرن لازم است و هم گلریز و جٌنگ، هنر سفارشی و محدود کردن آن به معنای نابودی هنر است. اما بدون آشتی دادن توده مردم با تئاتر، کاری که در کشورهای پیشرفته سال هاست انجام گرفته، خطر فروپاشی و انزوای تئاتر، بیش از پیش چهره نشان می دهد. اغلب نمایش هایی که در آلمان به صحنه می روند قادر هستند توده مردم را هم راضی نگاه دارند. این گونه است که حدود شصت سالن تئاتر در شهری یک میلیونی تقریبا هر شب پر از تماشاچی هستند، تئاتر اکثر کشورهای اروپایی سال هاست به این مرحله رسیده: دورانی که هنر برای توده مردم هم باشد، نه فقط برای خواص. این گونه است که مهر «جامعه با فرهنگ» بر پیشانی جامعه ای نقش می بندد! توده مردمی که بتهوون گوش بدهند، کمتر رژه می روند. توده مردمی که به دیدن آثار شکسپیر و چخوف و بیضایی بروند، کمتر عربده می کشند. توده مردمی که پیکاسو را بشناسند، کمتر اسید می پاچند. توده مردمی که فردوسی بخوانند، خردمندانه تر رفتار می کنند، پس باید آنها را به سالن های هنری کشاند. «جنون محض» ساتیر درجه یکی است که ریشه در کمدی یونان باستان و کمدی های شکسپیر، بخصوص «کمدی اشتباهات» دارد و با سلاح خنده تماشاچیان را از فضای روحانی صحنه به فضای روزمره پشت صحنه می برد. بسیاری از منتقدین از آن به عنوان «مانیفست عشق به تئاتر» یاد می کنند. جنون محض گام دیگری است در راستای آشتی دادن توده مردم با تئاتر!
نقش چه ویژگی هایی داشت که آن را پذیرفتید؟
علی ابدالی: من با علیرضا کوشک جلالی قبلا در کار راهزن ها کار کرده بودم و علیرضا یک شناخت ریز از من داشت، چون اصولا یک آدم پیش فعال هستم علیرضا خیلی به این مورد علاقه مند بود و به دلیل اینکه کار هم خیلی سرضرب و خیلی ریتم تندی داشت با هم به این نتیجه رسیدیم که نقشی که من بازی کنم یک آدم سن و سال دار دائم الخمر باشد، خیلی اتود زدیم و با وجود اینکه کاراکتر مشروب خور و مست است اما دوست داشتیم چون ریتم کل کار خیلی بالا است حتما با بقیه سینک باشد، آدمهای مشروب خور معمولا دیلی زیادی دارند اما سعی کرده ایم این مورد را به یک چیز منطقی برسانیم و با یک ریتم تند بتوانیم این کاراکتر را کار کنیم، اینکه چقدر موفق بوده ام را نمی دانم اما امیدوارم موفق بوده باشم.
علی پویا قاسمی: قبل از اینکه نقش ویژگی داشته باشد کارگردانی علیرضا کوشک جلالی برای من ویژگی داشت، در دوران کاری من یک سری کارگردان ها بوده اند که دوست داشته ام با آنها کار کنم که یکی آقای کوشک جلالی بوده است و دیگر اینکه چون من خودم از ابتدای امر این حرفه را از پشت صحنه شروع کرده ام و دستیار صحنه و مدیرصحنه بوده ام و اینجا نقش من یک مدیر صحنه است پس برای من جذاب بود که این را در غالب یک نقش ایفا کنم.
این اجرا چه حرفی برای گفتن دارد؟
آذین پورزندی: فقط عشق به تئاتر است، چیزی که وجه اشتراک همه ما بوده و است همان عشق به تئاتر است، با همدیگر خیلی اشتراک و خیلی تفاوتها داریم و خیلی دعوا داشته ایم ولی تنها چیزی که ما را تا امروز کنار هم جمع کرده همین عشق به تئاتر بوده است.
وجود کاراکتر یا متن های کمدی حتی کوتاه چقدر به جذب و رضایت بیشتر مخاطب کمک می کند؟
سام کبودوند: به هر حال الان شرایط به شکلی است که تعریف مخاطب طبیعتا از دریافتی که می خواهد از هنر داشته باشد، چه در سینما و چه در سریال ها و تئاتر به خاطر فشارهایی که روی او وجود دارد بیشتر فضای مفرح و شاد است، ما خیلی فاصله گرفته ایم از سالهای گذشته که مخاطب ما به خاطر خود هنر به سمت هنر می آمد و الان اگر به گیشه سینماها نگاه کنید فیلمهای کمدی ما بیشتر از فیلمهای اجتماعی می فروشد، نمی توانم بگویم متاسفانه یا خوشبختانه اما به هر حال اینگونه کارها «کارهای کمدی» برای جامعه لازم است ولی خود من معتقد هستم اکر هم کار کمدی می کنیم بهتر است کمدی فاخری باشد که بتواند یک نوع نگاه جدیدی هم به تماشاگران ما اضافه کند و فقط صرف خنده نباشد، کما که در این کار هم ما تمام تلاش خودمان را کرده ایم که کمدی فاخری داشته باشیم و مانیفست خودمان که درباره عشق به تئاتر و عشق به زندگی است را هم بگذاریم، هر چند در همه جای دنیا اینگونه است و در ایران هم همینطور که تماشاگر بیشتر به سمت کارهای کمدی تمایل دارد.
میثاق زارع: من فکر می کنم که کار خوب مهم است و خیلی فرق نمی کند که کار کمدی یا غیر کمدی باشد، کار خوب مخاطب را به سمت خودش می کشاند، یادم می آید قبل از کرونا و تا حدودی در کرونا ما «لانچر۵ » را داشتیم که نه تنها کمدی نبود بلکه خیلی هم کار خشنی بود اما از آن استقبال زیادی شد، یا خیلی از کارها که پر مخاطب است مثل کارهای محمد مساوات یا کارهای آدمهایی که در این سالها ثابت کرده اند هم خوش فکر و هم کارگردانهای خوبی هستند، حتی به نظر من خیلی وقتها به بازیگر هم نیست، یعنی اینکه چهره داشته باشد یا چهره نداشته باشد مهم نیست و خود کار مهم است و کار خوب مخاطب می آورد.
تئاتری ها چقدر در تماشای آثار یکدیگر و یا تبلیغ برای کار همکارانشان هوای همدیگر را دارند؟
علی ابدالی: دوستان من بسیار لطف دارند و یکی از اتفاق هایی که می افتد این است که بچه ها خیلی هوای همدیگر را دارند، در واقع ما یک خانواده هستیم، امروز من کار دارم و دو روز دیگر یک نفر دیگر کار دارد، خوشبختانه شانسی که آورده ایم این است که دوستان، همکاران و حتی غریبه ها که اصلا اهل هنر نیستند خیلی از این کار استقبال کرده اند، به نظر من بزرگترین تبلیغ خود اثر است، یعنی اگر خود اثر قابل توجه باشد دوستان وقتی ببینند کار قابل قبول است چه بخواهند و چه نخواهند شروع به تبلیغ می کنند، پس به نظر من خیلی کمک می کنند.
میثاق زارع: خیلی سوال کلی است، یک سری از بچه ها هستند که خیلی ساپورت و تبلیغ می کنند ولی از آن طرف یک سری هستند که شاید حتی اکانت فیک بسازند که کامنت منفی بگذارند یا هزار تا از این کارهای زشت این مدلی! مثلا بارها می گوییم بیایید و حداقل کار ما را ببینید و با بهانه های مختلف نمی آیند، به نظر من این سوال بستگی به خیلی چیزها دارد، آدمهایی هستند در همین تئاتر که بسیار با هم رفیق هستیم و وقتی همدیگر را می بینیم سلام و علیک داریم ولی تا الان یک کار هم از من ندیده اند، خیلی ها واقعا اینگونه نیستند و گاهی گروه گروه هستند و هر شخصی تیم خودش و مدل خودش را حمایت می کند.
موفق شدن در تئاتر بیشتر تکنیک و خلاقیت های فردی است یا دانش و سواد هنری و آکادمیک؟
دیبا زاهدی: فکر می کنم ابتدا دانش و سواد آکادمیک و بعد از آن وارد مرحله خلاقیت می شود، شاید بشود گفت هر دو لازم است اما آنچه مهم تر است دانش و پروسه گذراندن آکادمیک ماجرا است.
امین میری: قطعا همه اینها باید با همدیگر باشد، شما نمی توانید بگویید خلاقیت فردی و دانش نداشته باشید، همه اینها مستلزم این است که اتفاق درستی برای شما بیفتد، کما اینکه در هنر و حداقل در ایران و در هر رشته ای شانس هم مهم است.
مافیا و باندبازی در تئاتر هم وجود دارد؟
سام کبودوند: حتما در تئاتر هم وجود دارد اما من چون سالهای سال تئاتر کار می کنم و در شرایط دیگری تربیت شده ام، جلو آمده ام و شاید از آن زمان جایگاهی پیدا کرده ام که آدمها خودشان جلو می آیند این برای من نبوده است، اما حالا حتما مافیا و باندبازی چون در سینما و سریال است در تئاتر هم وجود دارد.
علی پویا قاسمی: مافیا و باندبازی در همه جا و نه تنها در تئاتر بلکه در حسابداری و هر صنفی وجود دارد، البته این چیزی نیست که بتواند برای کسی چالش باشد، یعنی چالش است اما برای کسی که به مسیر خودش مطمئن باشد و تلاش کند چالش نیست و نه مافیا می تواند جلوی او را بگیرد و نه باندبازی!
فضا برای رشد جوانها چقدر در دنیای نمایش و تصویر مهیا است؟
الهه فرازمند: من خودم کسی هستم که از یک شهر خیلی کوچک که ممکن است خیلی ها اسم آن را نشناسند آمده اند، «ازنا لرستان» و نه پشتوانه مالی و نه پشتوانه ارتباطی داشته ام که کسی را بشناسم، با تئاتر شروع و برای اولین کار دو سال سر تمرین بوده ام که همان کار هم دیده شده و تنها چیزی که می توانم بگویم این است که خسته نشده ام و صبوری کرده ام، این چیزی است که در بین بچه های الان وجود ندارد و همه دوست دارند با اولین ورکشاپ روی صحنه بروند که از این خبرها نیست! اگر صبور باشید هر چقدر هم جلوی پای شما مانع باشد فضا برای رشد وجود دارد و بالاخره یک جا دیده می شوید، اما اگر می خواهید به سرعت برسید این فضا فضای آدم فست فودی نیست!
تلخی ها و شیرینی های تئاتر از نظر شما چیست؟
امین میری: شیرینی ها مثل وقتی که تمرین ها به سرانجام می رسد و شما روی صحنه می روید، کار با مخاطب ارتباط برقرار می کند و زحمت هایی که کشیده شده به ثمر می نشیند، خود دوران تمرینات و کشف و شهود هم جذاب است و سختی ها شرایط اجرایی سالن هایی که استاندارد نیست، رفتارهایی که خصوصا مدیران سالن های خصوصی دارند و ممیزی ها خیلی آزاردهنده هستند، اینکه شما چند ماه تمرین می کنید و نمی دانید که بعد از اینهمه تمرین مجوز می گیرید یا خیر!
الهه فرازمند: تلخی های آن برای من اینگونه است که انگار در یک اتاق تاریک دارم در یک مسیر تاریک و بدون هیچگونه نوری راه می روم و اصلا هم نمی دانم قرار است هر لحظه با چه چیزی روبرو شوم ، ناگهان زیر پای من خالی می شود یا نه! ولی در نهایت وقتی کار به اجرا می رسد شما به یک روشنایی می رسید که کاملا برای شما این حال است که بین زمین و آسمان هستید و یک حس هایی را تجربه می کنید که به شدت زمینی نیستند، از تلخی های بیشتر آن تاریکی ها هم می توانید از تمرین های سنگین مثال بزنید در حالی که مجبور هستید بیرون از تئاتر برای خرج روزمره تان کار کنید ولی اولین اجرا را که می روید و تماشاگر راضی است به خودتان می گویید به همه چیز می ارزید.
انتخاب بازیگران بر چه مبنا و المان هایی شکل گرفت؟
علیرضا کوشک جلالی: اکثر نمایش نامه هایی که کارگردانی کرده ام، بازیگرمحور بوده: موسیو ابراهیم، پابرهنه، لخت، قلبی در مشت، نورا «خانه عروسک»، خدای کشتار، بانوی آوازخوان و… این سومین همکاری من با الهام پاوه نژاد، میثاق زارع و دومین همکاری با علی ابدالی و سام کبودوند است، هر سه این هنرمندان بسیار سختکوش، منظم، گزیده کار، پر انرژی، درخشان و خلاق هستند. طبیعی است که کار با بازیگرانی که قبلا با آنها کار کرده ام راحت تر است، چرا که از حساسیت ها، نقاط مثبت و منفی، خصوصیات هنری و اخلاقی هم بیشتر اطلاع داریم. دیگر بازیگران جنون محض نیز، در پروسه معمول انتخاب بازیگر به این پروژه دعوت شدند. پروسه رسیدن به نقش، بسیار جذاب، پر از درد و شادی است. پروسه زایمان برای مادری که اولین بار بچه ای به دنیا می آورد با مادری که در انتظار تولد پنجمین بچه اش است، یکی است. کمی غفلت ممکن است که به مرگ نوزاد/نقش منجر شود. زمانی که تماشاچیان، نوزاد/نقش را در صحنه زندگی و تئاتر می بینند و از حضورش لذت می برند، به این معناست که زایمان با موفقیت انجام شده و نوزاد/نقش سرزنده و سرحال است.
صحبتهایی مطرح شده پیرامون پروانه نمایش گرفتن اجراها قبل از تمرین، در این رابطه نظری دارید؟
علیرضا کوشک جلالی: با هر نوع کنترل و سانسور، صد در صد مخالف هستم.
حضور سلبریتی ها در تئاتر چقدر می تواند به بیشتر دیده شدن یا فروش بیشتر آثار کمک کند؟
بهزاد جاودان فرد: به نظر من خیلی نمی تواند در روند فروش تاثیر آنچنانی داشته باشد، امروز اجرا و نمایش به سمتی رفته است که اگر کار کار خوبی باشد، اگر خلاقیت در گروه و تفکر کارگردان باشد خود کار باعث می شود آن اتفاق فروش و آن اتفاق مورد توجه قرار گرفتن یک اثر خیلی محسوس باشد، تماشاگر را به خودش جذب کند و بشود اتفاقات خوبی را رقم زد، حالا هر از گاهی در یک سری نمایش ها این اتفاق می افتد که بازیگری که در سینما و تلویزیون و یا پلتفرم های خصوصی حضور پیدا می کند و طرفدارهایی دارد، طرفدارانش هم می آیند ولی اینکه تاثیر اصلی را بگذارد خیر.
شرایط تئاتر را بعد از کرونا چگونه می بینید؟
دیبا زاهدی: در زمان کرونا به خاطر مشکلاتی که پیش آمده بود تئاتر تقریبا تعطیل شده بود و حتی سر کارهای تصویر هم بچه ها با ترس و می رفتند، اما الان خدا را شکر گویا اوضاع کمی بهتر شده و مردم می توانند با اطمینان بیایند کنار همدیگر بنشینند و تئاتر تماشا کنند.
استقبال تا امروز چگونه بوده است؟
آذین پورزندی: خدا را شکر خیلی خوب بوده است، قابل پیش بینی بود ولی نه تا این اندازه که داریم می بینیم، فکر می کردیم که شاید تماشاچی های تئاتر و تئاتری ها بیایند استقبال کنند ولی مردم عام هم خیلی استقبال کرده اند، همینطور دهان به دهان چرخیده و هر شب سولدآت هستیم.
در پایان، تئاتر را تعریف کنید!
میثاق زارع: خیلی سخت شد! تئاتر به نظر من برگرفته از خود زندگی است، من زندگی کردن درست را از تئاتر یاد گرفته ام.
علی ابدالی: برای من در این بیست سال یعنی زندگی، لحظاتی که روی صحنه تئاتر هستم و از موقعی که وارد صحنه می شوم تا موقعی که کار تمام می شود از زندگی من محسوب نمی شود، یعنی در جهان دیگری هستم که بزرگترین لذت را به من می دهد، تئاتر برای من یعنی زندگی به معنای واقعی!
سام کبودوند: مسکن، عشق دردآور و کرم وجودی که اذیتتان می کند ولی نمی توانید آن را رها کنید
امین میری: تئاتر زیست مجدد زندگی است.
آذین پورزندی: می گویند هنر میرایی است و در لحظه می میرد، فکر می کنم دقیقا مثل خود زندگی است که در لحظه زندگی می کنید و یک لحظه بعد آن لحظه می میرد و به خاطره می پیوندد.
بهزاد جاودان فرد: تئاتر یعنی نبض زندگی برای یک خانواده، تئاتر یعنی زیست، یعنی زندگی، تئاتر برای من خیلی مقدس است، آقای محمد چرمشیر در مدرسه اولین معلم من بودند که به من این هنر مقدس را آموختند و خوشحال و خرسندم که با ایشان به این هنر والا ورود پیدا کرده ام.
علی پویا قاسمی: دیوانه خانه!
الهه فرازمند: یک متنی در مورد تئاتر نوشته ام که با این جمله شروع می شود، تو غیر قابل انکارترین عشق زندگی من هستی و من هیچوقت نمی توانم انکارت کنم حتی اگر بی وفا باشی، حتی اگر سختگیر باشی و حتی اگر آنقدر کمال گرا باشی که من هیچوقت درخور و شایسته تو نباشم، برای من تعریف تئاتر این است: غیر قابل انکارترین عشق زندگی من!
علیرضا کوشک جلالی: با این که وطن پرست و امیدوار بودن خیلی خطرناک است اما سال هاست که صحنه تئاتر وطن من است، به هنگام نوشتن و تمرین نمایشنامه، بالهای کبوتر امید روی شانه هایم می نشیند! امید خیلی خطرناک و جذاب است!
گفتگو: عباسعلی اسکتی
عکس: شکرانه کریم