جایزه های بحث برانگیز ۷۵ مین فستیوال کن
- شناسه خبر: 46470
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۲ خرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۰۳

هنرمندنیوز: نخل طلای فستیوال کن یا جایزه به آنارشیسمی مهار شده
نخل طلای فستیوال، دوباره پس از ۵ سال، به کارگردان سوئدی “روبن اسولند”، برای فیلم “مثلث غم” (“بی گدار” در فرانسه) داده شد که نخستین آن را برای فیلم دیگرش “چهارراه” گرفته بود.
البته همه ساله هر یک از خبرنگاران و منتقدین، بنا بر عادت همیشگی، نخل طلائی در جیب دارند وآن را به فیلم هائی می دهند که کمتر با نخل طلای ژوری همخوانی پیدا می کند. این رو برای من و شماری دیگر فیلم “همسر چایکوفسکی”، ساخته “کیریل سره بره نیکف” می توانست ادعای ربودن چنین جایزه ای را بکند، اما فیلم “روبن اسلوند” نیز از ویژگی ها، کیفت و داستانی هوشمند و متعهد برخوردار بود که پذیرفتن نخل طلایش را آسان می نمود.
“روبن اسلوند”، با طنز تلخ و گوشه زدن های گزنده همیشگی اش توانست فیلمی بسازد بسیار مدرن و نو که به شکل نمادین بسیاری از هرز رویهای اجتماعات امروزی را به باد انتقاد می گیرد.
او در آغاز به دنیای سطحی مانکن ها و اینفلوئنسر ها یورش می برد و این پدیده مجازی فرا گیر را زیر ذره بین می برد. سپس ما را همراه با یک زوج مانکن ، کارل (هاریس دیکینسون) و دوست دخترش “یایا” (چاریبی دین ) به بهانه سفری دریائی در یک کشتی تفریحی بزرگ و لوکس، که به آنها هدیه شده، در یک محیط بسته قرار می دهد. کشتی را، که پر است از افراد پولداری که هر کدام از راه تجارتی نه چندان افتخار آمیز و یاری بخت سرمایه های کلانی به دست آورده اند، می توان به جهان تشبیه کرد که در آن دارائی سخن نخست را می گوید و توسط کسانی پر شده که سزاواری چندانی ندارند اما طبقه ای را به وجود آورده اند که در حباب خود غلت می خورد. طبیعتا بقیه افراد جهان کاری جز دست و پا زدن با مشکلات و خدمت به گروه بی نیاز ندارند.. اما ثروتی که از راه فروش اسلحه و کود های شیمیائی و … به دست آمده صاحبان خود را پیش از دیگران قربانی می کند. بدین معنا که با در گیری توفان، ادامه زندگی همه پولدار های بی عرضه در گرو زیر دستی قرار می گیرد که دانش زندگی و گلیم خود را از آب درآوردن در وجودش نهادینه شده. درست مانند دوران کرونا که همه کارکنان رده پائین و متوسط جامعه بودند که دیگران را یا در بیمارستان نجات دادند و یا زندگی آنان را در قرنطینه شان تامین کردند. در این فیلم نیز یک مستخدم، با دانش زندگی و توانائی اش در تطبیق دادن خود با شرایط سخت، همه را زیر فرمان خود می گیرد. هدف فیلم در واقع نشان دادن فاسد شدن روح انسان ها در تماس با پول و قدرت است . جنبه آنارشیستی و پر طنر فیلم شماری را غافلگیر می کرد. اما همه این آنارشیستم، به کمک توانائی کارگردان در بازی با تصویر ها کانالیزه می شد و پیام آن را به خوبی می رساند. پیامی بسیار تلخ و نا امید کننده که غرق کشتی در دریائی آشفته وسر در آوردن چند تن از سرنشینان دریک جزیره ی ظاهرا بی سرنشین، نماینده آن می شدند.
گرچه نمی توان کیفیت فیلم را نادیده گرفت، اما شماری از اعضای هیات داوران همواره تلاش می کنند که هر گونه که شده جایزه ای برای فیلمی که از کشورشان می آید به دست آورند و می دانیم که خانم “نومی راپاس”، هنرپیشه سوئدی، یکی از اعضای داوران بود. البته گاه پیش می اید که عضو هیات داوران برعکس این رفتار می کند.. آن چه دادن نخل طلا به این فیلم را پرسش برانگیز می کند، این است که این گزینه با محتوا وشکل فیلم های برنده دیکر در تضاد قرار می گیرد. جوایزی که آنها نیر به گونه ای پرسش برانگیز شده اند.. از همه جالب تر این که حتا روزنامه های مهم چپ گرا هم از کوبیدن فیلم خود داری نکردند.
دو فیلم پرسش برانگیز برنده مشترک جایزه بزرگ هیات داوران
جایزه بزرگ هیات داوران، به شکل مشترک، به دو فیلمی داده شد که چندان خلاقیت و نوآوری در آنها دیده نمی شد. یکی از آنها، به فیلم ” ستارگان در نیمه روز”، ساخته “کلر دنی”، کارگردان ۷۵ ساله، فرانسوی داده شد که گرچه فیلم های بیشتر و بهتری در گذشته ساخته بود، اما برای نخستین بار به بخش مسابقه ای راه می یافت. این فیلم، که می بایست پر هیجان باشد، بر پایه رمانی اثر “دنیس جانسون نومی” ساخته شده که داستانش در جو حاره ای و شرجی نیکاراگوئه می گذرد. هانم “کلر دنی”، با آخرین فیلم خود، به گونه ای همه جو پر طنش رمان یاد شده را از نقس انداخت و بینندگان را در برابر سیاهچالی عجیب قرار داد. در واقع “کلر دنی”، دست به ساختن یک فیلم جاسوسی پر از پیچ وخم و رمز و راز زده بود که از قوانینش آگاهی نداشت و جزئیات آن از دستش در رفته بودند. مدت دراز آن، ۲:۱۷ ساعت، هم به درد بیننده می افزود.
فیلم دوم، “بسته”، ساخته “لوکاس دونت”، کار گردان جوان بلزیکی ، داستان دوستی عمیق دو نوجوان را به پرده می کشید که از کودکی با یکدیگر بزرگ شده بودند و این دوستی در نوجوانی عمیق تر شده، آن دو را جدائی ناپذیر کرده بود. این نزدیکی اما چندان به مذاق پاره ای از همکلاسی های آنان خوش نمی آمد و به گونه ای سایه بر این دوستی می افکند. البته شماری جذب لطافت این فیلم و روابط دوستانه این دو نو جوان سیزده ساله شدند، اما ناگفتنی ها تا پایان بر جا ماندند. جنبه های زیبائی شناختی فیلم، طبیعت دلفریب و حتا نور به کار گرفته شده چندان با داستان همخوانی نداشتند. گفته می شود که کارگردان این سناریو را در نو جوانی نوشته… به گفته یک منتقد شاید بهتر می بود آن را در کشوی میزش فراموش می کرد !!!
“لوکاس دونت”، در سال ۲۰۱۸ جایزه دوربین طلائی را برای فیلم “دختر” برده بود که آن فیلم نیز گرد ماجراهای یک نوجوان پسر می گردید که می خواست دختر باشد و همراه با خانواده اش همه سختی های درمان ها را به خود هموار می کرد. اما از همه سخت تر، تحمل نگاه دیگران و به ویژه همکلاسی های کلاس بالت اش بود. فیلمی که توجه همه را بسیار جلب کرد و جایزه های بسیاری ربود.
این دو جایزه و دو جایزه ای بودن بخشی دیگر، می رساند که بر خلاف گفته “ونسان لندون”، هنرپیشه خوب و رئیس هیات داوران، یکپارچگی در هیات داوران وجود نداشته و می بایستی به گونه ای همه اعضا را راضی می کرده است.
جایزه مشترک ژوری برای دو فیلم “عر عر” و “هشت کوه”
یکی از جایزه های هیات داروان ومی توان گفت مناسب فستیوال کن ( شاید ختا فیلم توانست سزاوار جایزه بزرگتری باشد) به فیلم “عر عر” (ا او ) ، ساخته “یرزی اسکولیموفسکی”، کارگردان ۸۴ ساله لهستانی داده شد. در این فیلم بسیار ناب، این کارگردان، که همواره فیلمهایش از اوریژینالیته برخوردار بوده و موج سینمای نوی کشورش را بسیار تحت تاثیر فرار داده، دنیا را از دید یک الاغ می نگرد. در همین جمله یک هشدار بزرگ جلوه گر می شود و آن این است که کارهای غریب ما انسان ها گاه یک الاغ را نیز شگفت زده می کند…” اسکولیموفسکی “، به بهانه قانون ممنوعیت استفاده از حیوانات در سیرک ها، الاغی را که پیوندی عاشقانه با دختر “رام کننده اش” دارد، به در به دری محکوم می کند. الاغ کیلومتر ها راه را برای یافتن معشوق از دست داده می پیماید و در هر پیچ و خمی با ماجرائی تازه، خوب و بد و یا غریب روبرو می شود. پایان آن نیز حکایت از دید نو آور، پر طنز، گزنده و بی پروای این کارگردان پیر می کند.
فیلم “هشت کوهستان”، فیلم دیگری از بلژیک (که امسال سه فیلم در بخش مسابقه ای داشت)، ساخته “شارلوت واندر میرش” و “فلیکس وان گرونینگن”، که آن هم داستان یک دوستینزدیک در نوجوانی، گسستن آن و سپس ادامه پس از سالها دوری را روایت می کند، بیننده را به گردش در سلسله کوههائی دست نیافتنی می برد. شوربختانه، کارگردان جزروایت یک داستان معمولی و نشان دادن منظره های زیبا طی دوساعت و بیست دقیقه، به آن چه که ظاهرا می خواست برسد یعنی فیلمی شاعرانه بسازد، نرسید که هیچ، حتا به یک خط شعر هم دست نیافت.
جایزه بهترین کارگردانی برای فیلمی با سناریوئی نافهمیدنی
“پارک چان ووک”، کارگردان کره ای، که با فیلم های خود چون “تشنگی”، “پسر پیر” و “مادموازل”، نظر مثبت شماری را به خود جلب کرده بود، با فیلم “تصمیم برای رفتن” ، یک فیلم پلیسی- رمانتیک، توانست جایزه بهترین کارگردانی را برباید. حال اگر در کارگردانی پر توان و خوب “پارک چان ووک” نتوانیم تردیدی بکنیم، پیچیده گی بی دلیل و سر در گم کننده سناریوی آن شماری را کلافه می کرد. در واقع سناریوی آن می توانست در دو خط خلاصه شود، اما به دلیل میز آنسن سنگینش نافهمیدنی شده بود، چون “پارک چان ووک”، به عادت همیشگی خواسته بود حتا کوچکترین جزء فیلم را بدون کارگردانی نگذارد.. حال شاید بهتر باشد انهائی که داستان را فهمیده اند، آن را برای آنهائی که نفهمیده اند تعریف کنند !!
بهترین بازیگر زن و مرد، جایزه هائی برای همه نقش آفرینی ها ؟
جایزه بهترین بازیگر زن که توسط “زهرا امیر ابراهیمی”، برای بازی در فیلم “عنکبوت مقدس”، ساخته علی عباسی، کارگردان ایرانی تبار سوئدی که در دانمارک کار می کند، ربوده شد، گرچه همه ایرانیان را بسیار خشنود کرد، اما غافلگیر کننده بود. بدین معنا که شماری از خبرنگاران بر روی “آلیونا میخائیلوا” ، هنرپیشه روسی فیلم “همسر چایکوفسکی” و “ترانه علیدوستی” ، بازیگر فیلم “برادران لیلا”، شرط بندی کرده بودند.
داستان فیلم “عنکبوت مقدس” از شخصیت سعید حنایی، قاتل زنجیرهای مشهد الهام گرفته بود که سالها پیش در مشهد، با انجام فتل های زنجیره ای، به عنوان “قاتل عنکبوتی” شهرت یافت. او پس از کشتن ۱۶ زن روسپی، با گریز ۱۷ مین زن معتاد از چنگش، لو رفت و دستگیر گردید. سعید حنایی در سال ۱۳٨۱ اعدام شد. پیش تر در ایران، مستندی به نام “وعنکبوت آمد”، توسط مازیار بهاری ساخته شد و یک فیلم داستانی دیگر نیز به نام “عنکبوت” در بارۀ این قاتل ساخته شده است. در فیلم علی عباسی، خبرنگاری که برای پوشش خبر این قاتل به مشهد می رود، خود را طعمه می کند و او را به دام می اندازد. فیلمبرداری فیلم “عنکبوت مقدس” در اردن انجام گرفته است.
“سونگ کانگ هو”، بازیگر کره ای، برنده جایزه بهترین هنرپیشه مرد فستیوال کن برای بازی در فیلم “کارگزار”، ساخته “هیروکازو کره ایدا”، کارگردان ژاپنی، نیز از آن موارد پرسش برانگیز است چرا که نه فیلم در حد بخش مسابقه ای فستیوال بود و نه نقش آفرینی این هنرپیشه به آن چیزی می افزود. گفتنی است که “سونگ کانگ هو”، همکار دیرینه “بونگ جون هو”، کارگردان کره ای است که با فیلم “انگل” برنده نخل طلای کن، اسکار بهترین فیلم خارجی و شماری جایزه دیگر، به چهره ای شناخته شده برای تماشاگران جهان تبدیل شد.
جایزه بهترین سناریو، یکی از مناسب ترین جایزه ها
دادن جایزه بهترین سناریو به فیلم “پسران بهشت”، ساخته “طارق صالح”، کارگردان مصری تبار سوئدی، با سناریوئی به شکل فیلم های اضطراب آور با الهام از “به نام گل سرخ”(کتاب اومبرتو اکو و فیلم برگرفته از ان با بازی “شان کانری”)، با استقبال همگان روبرو گردید. در این فیلم که به دلیل مسائل سیاسی مصر در استانبول فیلمبرداری شده، ماجرای نامیدن امام بزرگ (مهمترین چهره جهان اسلام سنی) دانشگاه الازهر درمصر و همه کشمکش ها و دسیسه های خونین پشت آن را به تصویر می کشد. در آن، جوانی روستائی و به ظاهر ساده لوح، برای رخنه در گروهی پرنقوذ که می خواهد انتخابات را به سود نامزد خود تمام بکند، برگزیده می شود. این جوان بسیار تجربه می اندوزد و بر خلاف تصور، بسیار هوشمندانه و بخردانه عمل می نماید.
افزون بر انتریگ داستان، بیننده با نظامی آشنا می شود که گرچه ظاهری بسیار مذهبی دارد اما از همه قانون های دنیای سیاست و دو دوزه بازی های آن پیروی می کند.. رخنه به درون بازی گروههای ذینفع در دانشگاه الازهر، یکی از قطب های مهم جهان اسلام، از مهمترین دست آوردهای این فیلم است که در ژانر فیلم های ترسناک هیجان آوربا محتوائی سیاسی-مذهبی قرار می گیرد. ختا میز آنسن گاه شکننده آن از میزان سن “پارک چان ووک” متقاعد کننده تر به نظر می رسد.
جایزه ویژه ی ۷۵ مین برگزاری فستیوال کن
این جایزه از آن جایزه هائی بود که می توان به خوبی از آن گذشت. جایزه ای که به برادران بلژیکی “داردن” برای آخرین فیلمشان “توری و لوکیتا” داده شد. فیلم از همان روند همیشگی و دلمشعولی های این دو برادر پیروی می کرد که نسبت یه بی عدالتی های اجتماعی بسیار حساس هستند. این بار آنها، یک خواهر و برادر (واقعی و یا موقعیتی) را برگزیده بودند که در دام همه گونه قاچاقچی اسیر بودند چون هم به پول و هم به اجازه اقامت نیاز داشتند. فیلمی که گر چه متاثر می کرد، اما ه به جائی نمی برد. حال این پرسش پیش می آید که ایا فستیوال کن به برادران داردن بدهی دارد ؟
دوربین طلائی برای “اسب جنگی”
جایزه دوربین طلائی که به نخستین فیلم کارگردانان در همه بخش های فستیوال کن داده می شود به فیلم “اسب جنگی” به کارگردانی “رایلی کی اف” و “جینا گمل” ، از آمریکا داده شد که داستان زندگی دو پسر جوان را در یک اردوگاه سرخپوستان آمریکا در داکوتا به تصویر می کشد.
هیات داوران این دوربین، تصمیم گرفتند تقدیری نیز از فیلم “برنامه ۷۵” ، ساخته “هایاکاواچیه”، کارگردان ژاپنی انجام دهند.
افسوس ها
همه ساله ، شماری فیلم در حاشیه راه پله های کن برای ربودن جایزه ای می مانند.
امسال نیز چنین شد و در میان فیلم های بسیار متوسط، بودند فیلم هائی که می توانستند به خوبی با دستی تهی برنگردند.
نخستین آنها فیلم “همسر چایکوفسکی”، ساخته “کیریل سره برنیکف”، کارگردان سینما و تآتر روسی بود که، نه تنها زاویه بسیار خوبی را برای روایت زندگی شخصیتی ویژه در تاریخ موسیقی جهان برگزیده بود، بلکه آن را جهان شمول کرده، میز آنسی بسیار ویژه برای پرورش داستان آفریده بود. و نظر به این که شخصیت زن داستان، یعنی همسر چایکوفسکی، همه بار داستان را به دوش می کشید، هنرپیشه ای بسیار توانا را برای ایفای آن نقش برگزیده بود. که این هنرپیشه نیز به دلالی ناروشن محروم ماند.
فیلم دیگر، که برای شماری از خبرنگاران و منتقدین ، یکی از بهترین های فستیوال به شمار می آمد، فیلم “برادران لیلا” بود که با بی مهری غریب هیات داورانی روبرو گردیدکه اصغر فرهادی عضو آن بود. این فیلم که از ورای ماجرای یک خانواده تغییر رده داده اجتماع، ما را با دشواری های جامعه کنونی ایران درگیر می کرد، شخصیت زنی را، به نام لیلا، در محور خود قرار داده بود که با آینده نگری و هوشمندی تلاش بر باز یافتن جائی برای خانواده دست و پا شکسته خود می کرد اما به جای هر گونه پشتیبانی و ستایش، جز خوار شدن، به ویژه از سوی پدر رن ستیزو معتادش، نتیجه ای نمی گرفت. چهار برادر او، یکی وامانده تر از دیگری هم، جز باری سنگین نبودندو دردی را از خانواده دوا نمی کردند. تنها ایراد فیلم این بود که بخش نخست یا پیش گفتارش بسیار دراز بود و پیش از ورود به بخش تکان دهنده دوم، شماری را کمی خسته می کرد. یا به عبارت دیگر، بر خلاف متری شش ونیم، بار هیجانی فیلم را به شکل متعادل نقسیم نمی نمود.
با این وجود، نظر به بازی یکدست همه هنرپیشگان فیلم، هیات داوران می توانست، همچون در فستیوال برلن برای فیلم جدائی نادر از سیمین، یک جایزه جمعی به همه بازیگران فیلم بدهد.
به هر رو ، به جز دوربین طلائی که ژوری خود را دارد، برخورد و انگیزه های هیات داوران بخش مسابقه ای اصلی ۷۵ امین فستیوال کن به معمائی تبدیل شده است . اما چه می توان کرد، رای هیات داوران هیچ دخالت و یا بحثی را نمی تابد.
گزینه هائی پرسش برانگیز
هیات داوران فستیوال کن ده جایزه به ۲۱ فیلمی که در مجموع در بخش مسابقه ای قرار داشت، دادند که این رقم بالائی است . در عین حال بخش مسابقه ای اصلی چندان پربار نیود و حتا کارگردانان بزرگی که درمیان دیگران دیده می شدند آثاری نسبتا ضعیف و کوچک نسبت به آن چه که در گذشته آفریده بودند، ارائه کردند. گزینه هائی که به فکر وا می دارد و شناخت سینمائی هیات برگزینش را زیر پرسش می برد.
با در نظر گرفتن این که این فیلم ها به روی پرده سینما ها خواهند آمد و شماری زا دلزده خواهند نمود، و نیز کاهش شمار سینما روها و تنش اقتصادی ای که سالن های سینما با آن روبرو هستند و روبرو خواهند شد، شاید انتقادات بتواند سود مند باشد. گرچه این فستیوال سالهاست که از خط چندان روشنی پیروی نمی کند : گاه بخش مسابقه ای پر می شود از فیلم های کما و بیش پدیرفتنی ی کارگردانان سرشناس، گاه جز کارگردانان گمنام ناتوان و بی آینده در آن شخصیت دندان گیر دیگری نمی بینیم، در بسیاری از سالها به فیلم های ارزشمند شماری از کشورها بی اعتنائی می شود و گاه شاهد ملاحظات سیاسی و اجتماعی می شویم… باشد که در سالهای آینده از این زیاده روی ها کاسته شود و فیلم های خوب، بدون هیچگونه پیش داوری راه خود را به فستیوال باز کنند.