تکرار نگرش با چگالی بیشتر!
- شناسه خبر: 7758
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
افشین علیار / با موقعیت سازی و در لحظه بودن نمیشود فیلم ساخت، اینکه فیلمساز با فیلمش بگوید من فیلم اجتماعی میسازم و پشتِ مردم جامعه ام هستم هم نمیشود قبول کرد، سعید روستایی در دومین فیلمش با بازسازی موقعیت تکراری اش همچنین ادعایی دارد، به طوری که روستایی موضوع فیلم دومش را هم از اولین فیلمش گرفته است، به یاد بیاورید در ابدویک روز محسن در ماشین خطاب به مادرش درباره پلیس مبارزه با مواد مخدر میگوید، ایده متری شش و نیم از همین سکانس و دیالوگ آمده و روستایی در دومین فیلم سینمایی اش به پلیس مبارزه با مواد مخدر پرداخته، اما در دومین فیلم روستایی انسجام و پیشروی دیده نمیشود، به طوری که انگار روستایی فیلمی سفارشی برای نیروی انتظامی ساخته، هیچ نوآوری در شناخت پلیس واقعی در فیلم دیده نمیشود، کدام پلیس جدید؟ صمد و همکارانش همان پلیسهایی هستند که باید باشند، همگی آرمان دارند و تحت نگرش آرمانی شان انجام وظیفه میکنند، و گاهی اوقات غیرقابل باور میشوند مثل بازداشت کردن همکار یا شهادت دروغ دادن که باعث بازداشت شدن همکار میشود، نشان دادن این مسائل نوآوری در شناخت پلیس نیست، چه خوب میشد روستایی همان پلیس منسوخ شده را نشان میداد اینگونه بعضی از منتقدین سینما، شیفتهی این پلیسهای بی هویت نمیشدند، نیمه اول فیلم کش آمده قصه دیر شروع میشود،سکانس نخست فیلم و جمع آوری معتادان یک ماموریتی ست که میتوانست در فیلم نباشد اما تعداد این همه هنرور و کارگردانی این سکانس فقط برای روستایی در کارگردانی مهم بوده، او خواسته خودش را محک بزند تا ببیند با بیشتر از ده بازیگر در یک لوکیشن هم میتواند فیلم بسازد؟ چندین ثانیه زوم و زوم بک در سکانس جمع آوری معتادها چه تاثیر دراماتیکی دارد؟ یا سکانس لخت شدن معتادها برای فیلم چه نکتهای دارد؟ این سکانسها تبلیغی و سفارشی نیستد؟ فیلم از جایی شروع میشود که الهام آدرس ناصر را میدهد، از ورود ناصر فیلم راه میافتد و لحن شکل میگیرد اما باز هم محتوا تحت تاثیر موقعیت قرار میگیرد و از منطق کلی خارج میشود، اینکه ناصر میخواهد رشوه بدهد و صمد به عنوان یک نظامی وظیفه شناس قبول نمیکند هم به شدت منسوخ شده است، در چند سکانس جلوتر صمد به خوبی شعارش را به ناصر میگوید که اگر من چند متهم را تلکه میکردم یک شبه به سرمایهی تو میرسیدم، این دیالوگ از دهان یک مامور مثلا وظیفه شناس قابل قبول نیست، متری شش و نیم در معرفی پلیس به شدت الکن است اما به دلیل بافت موضوعی میتواند فیلم مهمی باشد، آنقدر مهم که در بعضی از سکانسها تاثیر را به مخاطب انتقال میدهد اما به صورت مقطعی! مثل سکانسی که آن زن به عنوان مادر مواد مخدر را در خودش جا داده یا سکانس بازداشتگاه که ازدحام آدمهای معتاد در چند وجب را نشان میدهد حتما فیلم تاثیر گذاری است اما موضع فیلمساز مشخص نیست، موضوع اصلی مواد مخدر است یا پلیس یا پخش کننده؟ چیزی که ما در فیلم میبینیم پلیس و نحوه برخوردشان با متهم است، فیلم دیر به پایان میرسد با اینکه میشد از پرتی نماها زد، سکانس ملاقات ناصر با خانوادهاش ملموس نیست و برای فیلم زیادی است، فقط میفهمیم که شاید برادر ناصر راه او را ادامه بدهد،حتی این سکانس ناصر را به یک قهرمان تبدیل میکند که انگار قرار است ناحق اعدام شود، همان سکانس گفتگو با وکیل و نشان دادن خانواده در آن کوچه تنگ بهترین راه انتقال شناخت از خانواده ناصر بود، متری شش و نیم نماهای بی کارکردی که بود و نبودشان فرقی نمیکند کم ندارد اما فیلمساز ترجیح میدهد از همهی داشتههایش استفاده کند.
روستایی در انتخاب معادی و محمدزاده رسیک کرده، معادی به عنوان یک پلیس نوع حرف زدنش به شدت به مرتضی ابد و یک روز شباهت دارد، طولانی حرف زدن معادی و نفس کم آوردنش و حتی کل کل کردنش به محمدزاده او را به یک کاراکتر مستقل تبدیل نمیکند، از سوی دیگر محمد زاده در پرخاشگری و حتی گریه کردنش مخاطب را به یاد محسن میاندازد، طوری که هر لحظه امکان دارد بگوید نرو سمیه! سعید روستایی در فیلم دومش خواسته به منتقدانش بگوید که میتواند در سکانسهای خارجی هم کار کند اما واقعیت این است که روستایی در سکانسهای بیرونی قابهای خوبی نمیبندد و دلیلش هم مشخص نیست، متری شش و نیم قطعا از ابدویک روز عقب+ ۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶ تر است، اما برای مخاطب و جامعه فیلم مهمی محسوب میشود.