تجربهگرایی و دیگر هیچ!
- شناسه خبر: 13989
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
افشین علیار|
همایون غنی زاده بعد از چند تجربه کارگردانی در تئاتر با آموختههای نمایشی به سراغ فیلمسازی آمده که در وهله نخست میشود از آن به عنوانِ یک تجربه گرایی یاد کرد که اساسا این تجربه گرایی در دوقطب مثبت و منفی قرار دارد، به طوری که گاه پیش میآید کارگردان در موازاتِ مفاهیم نمایشی با تسلط به نگرش سینمایی فیلمِ اولش را میسازد و یا اینکه کارگردان هیچ نگاه تکنیکی از سینما ندارد و میخواهد با طرح و ساختار نمایشی به سینما برسد که این مسئله از اساس اشتباه است، غنی زاده در ساخت مسخره باز وارد سینما نشده او با انگیزههای نمایشی قصد داشته تجربه سینمایی داشته باشد که البته این قصد میبایست در فیلمهای کوتاه و شخصی اتفاق بیفتد تا فیلمساز بتواند با نگاه و نگرش کامل و تسلط کافی فیلم بلند (سینمایی) بسازد. اگر چه مسخره باز در نمای کلی میتواند فیلم خوش ساختی باشد اما این تزیینی که فیلمساز برای فیلمش انجام داده کاملا مقطعی ست و البته متکی به موقعیت سازیهای کوچک، فیلمی که متشکل از ایجاد موقعیتهای پی در پی گاهی کمیک گاهی مدرن و گاهی پست مدرن است اما نکته حائز اهمیت در مسخره باز لکنت سینمایی ست و بی زبانی در ایجاد یک فیلم مستقل و خط روایی استاندارد است، آنچه که از سروشکل این فیلم پیداست انگار فیلمساز قصد شیطنت داشته و سعی کرده از عناصر ساختاری نمایش در سینما بهره بگیرد اگر دوربین و تدوین را از فیلم حذف کنیم مسخره باز صرفا یک نمایش محسوب میشود، اما غنی زاده با شیطنتهای فراوان که میتوانیم نام آن را تمرین سینما بگذاریم نتوانسته به یک وحدت کامل سینمایی برسد، اساسا بازی با قواعد غیرمرسوم مرزبندی میان واقعیت و خیال و استفاده از ویژوال افکت، کُند و تند کردن ریتم و نوستالژیک گرایی فیلمساز نکته ی قابل اهمیتی برای یک فیلم سینمایی محسوب نمیشود.
فرم در مسخره باز تبدیل به یک تمرین شده یعنی فیلمساز با ساخت اولین فیلم سینماییاش میخواهد تمرین سینما کند، از واقعیت دور شده است، تلاشش برای خلق پست مدرن جواب نداده، بلکه فیلم را تبدیل به نماهای کارت پستالی کرده، مشخص است غنی زاده برای ساخت مسخره باز ذوق فراوان داشته اما همه چیز در حدِ همان ذوق باقی مانده، چگالی موقعیتهای کمدی در این فیلم گسترده است که موضوع اصلی جدی گرفته نمیشود، موضوع؟ مسخره باز شروع درستی دارد نریشن به خوبی قصه و شخصیتها را توضیح میدهد اما فیلمساز چرا میخواهد پُزِ دانستگی بدهد ؟ چرا قصه گویی را ادامه نمیدهد ؟ غنی زاده میتوانست با همان موقعیت سازیها فیلمش را جلو ببرد اما در بعضی از مقاطع فکر میکند باید بیشتر به پست مدرن نزدیک شود اما خیال پردازی و خلق فضای غیرمرسوم ربطی به پست مدرن ندارد، فضا و شخصیتهای فیلم میتوانستند بیشتر به مخاطب نزدیک شوند اما غنی زاده اجازه نمیدهد، او مسخره باز را بر اساس شکل و قواعد نمایش ساخته، فیلمش تک لوکیشن است و جرات نمیکند از لوکیشن بیرون برود راه رفتنها نقطه ای ست،
اگر چه میتوانیم از ایجاد همین موقعیتهای کوتاه با موسیقی انتخاب شده لذت ببریم اما این لذت بردن کاملا در موقعیت ابزورد قرار گرفته و انتهایش به هیچ میرسد، سه شخصیت اصلی کارکرد لحظه ای در فیلم دارند، دیالوگها و واکنشهای کمدی این سه شخصیت فیلم را جذاب کرده است اما فیلمساز جلوی این جذابیت را میگیرد و وارد فاز دیگری میشود.
فیلم مسخره باز تجربه گرایی فیلمسازش محسوب میشود و تا حدودی موفق شده است با اینکه این گونه از فیلمها همیشه مخاطب کمی را به خود اختصاص میدهند اما مسخره باز فیلمی ست که ساختار و پرداخت مناسبی دارد اگر چه ربطی به سینما ندارد، قطعا پایانبندی فیلم نکته منفی آن است به طوری که۱۵ دقیقه انتهای فیلم بی مصرف است ورود فیلمساز به دنیای ذهنی دانش از غلو میگذرد و فیلم میتوانست سه یا چهار پایان داشته باشد، بازی سه بازیگر اصلی همراه با طراحی صحنه و تدوین البته در بعضی از مقاطع فیلم نکته مثبت مسخره باز میباشد.
اگر غنی زاده قصد ادامه فیلمسازی را دارد باید از عِرقی که به نمایش و عناصر آن دارد کوتاه بیاید و بتواند وارد جهانِ فیلم و سینما شود، فیلم روی پرده نمایش داده میشود اگر مخاطب قصد داشته باشد فیلمی با محتوا یا میزانسن نمایشی ببیند حتما یا به دیدن تئاتر میرود و یا تله تئاتر تماشا میکند.