به بهانه پخش مجدد سریال بوم و بانو از شبکه تماشا
- شناسه خبر: 31516
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
محمدجواد لسانی/ در این یادداشت، زوم اصلی، به آن دسته از آثار رسانه ملی است که در قالب تاریخی ساخته شده اند و بالطبع، صاحبان پروژه، بودجه هنگفتی هم از سازمان بلعیده اند اما فرجام کار، ضعیف از آب درآمده و از کسی هم در باره کاستی ها و فتور آن، پرسشی جدی به عمل نیامده است. این دسته کارها، افسوس هر رسانه شناسی را بر می انگیزد زیرا عمومأ بدون مطالعه و تحقیق کافی و حتی فاقد یک نیاز سنجی علمی، تنها با توصیه برخی مدیران، جلو دوربین رفته اند. گویی مدیران سیما هنوز واقف نشده اند که موظفند فقط کار پخته و استاندارد تحویل دهند تا حدی که بتوان با ارسال آن ها به سراسر دنیا، دستمایه هنر مدرن ایرانی شناخته شود نه آنکه در محبس آرشیو، خاک بخورند. اما اصرار مسئولان رسانه ملی بر سپردن امور به آدم های کم صلاحیت عادتی شده که معلوم نیست این افراد چگونه و از چه کانالی در محل تصمیم گیری شبکه ها سر بر آورده اند و به سرعت هم مجوز تولید در قالب های مختلف می گیرند؛ و از برنامه های تاک شو تا داستانی های کوتاه و بلند در کف بی کفایت اینان قرار می گیرد. پس با این وضعیت، خروجی سازمان شده افتخار کردن به «کمیت» پرحجم تولیدات، و دادن آمارهای مشعشع در کارنامه سالانه، در حالیکه ارزش محتوایی آن آثار برای رشد مخاطبان بسیار اندک است! و این پمپاژ آمار های تبلیغاتی، متاسفانه هرسال تکرار می شود!
سوای این سخنان تلخ، البته کورسوی امیدی همیشه بوده و هر سال یکی دو کار موفق هم به تولید رسیده که در این سالیان واپسین از عدد آنها نیز کاسته شده است. اگر کارنامه سیما با نظر به این کارهای قلیل بررسی شود، انصافا آثاری هم مثل سریال تاریخی «جلال الدین» دیده شده که بر خلاف آن موج ابتذال سازی، حرکت مثبتی محسوب می شود.
در این میان می توان از یک مجموعه خوب یادی کرد که نام آن «بوم و بانو» ست. این سریال با فضای شبه تاریخی ساخته شده و به دوره حاکمیت پهلوی اول مربوط میشود. هسته اصلی روایت، قصه ای تخیلی یا بسط یافته از حقایق کوچک تاریخی است به عبارت روشن، نویسندگان سریال، نکته هایی از آن دوره را دراماتیزه کرده اند. تهیه کننده این پروژه، آرمان زرینکوب و کارگردان اثر سعید سلطانی، دو تن از آدم های پرکار هستند که از جمله، سابقه تولید یک تریلوژی پر مخاطب در کارنامه خود دارند؛ مجموعه «ستایش» در این چند سال اخیر توانسته رضایتی نسبی در میان خانواده های شهری و حاشیه نشین کسب کند. چون شخصیت سازی اصیلی متعلق به پایگاه بازار دارد. شگردی که معمولا کارگردانان پرشمار از پس این کار بر نمی آیند.
اما این کار ، «بوم و بانو»، که نام فکر شده ای هم بر خود دارد پخش هر شب آن در شبکه تماشا در جریان است.
ناگفته نماند که این پروژه، حاصل همکاری عوامل خوب تولید است تا اثری با نقص کمتردر قاب تاریخ معاصر ساخته شود. کارگردان باید به دنبال جذابیت محتوایی بر اساس چهارچوب درام باشد چیزی که در سریال های مثلا تاریخی اخیر با وجود تبلیغات مکرر، فاقد این مؤلفه هستند. همچنین انتخاب یک برنامه ریز خوب مثل حجت ذیجودی برای بازنمایی یک مقطع پیچیده معاصر و همچنین تدوین نرم و چشم پذیر مهدی حسینی وند نشان از چینش تخصصی تیم می دهد. قابل ذکر است که این دو فرد یاد شده از دانش آموختگان دانشگاه خود صدا و سیما هستند. متاسفانه عنایت سازمان نسبت به تحصیل کردگان مدرسه خودش هم چندان تعریفی ندارد. همچنین از بازیگرانی باید گفت که مخاطب سریال را به جهت داشتن خاطره ذهنی، جلب فضای آن می کند. در این راستا حضور مسعود رایگان در نقش تیمسار افشار و مهدی احمدی، با ایفای رل استاد حافی از همه بارز تر است و حتی می توان به هنر نمایی هنرمندان تئاتر اشاره داشت که نقش های اول ندارند اما به سبب بازی خوب می درخشند؛ در میان آن ها، هنرنمایی پیشکسوتان تئاتر، مهوش افشار پناه، مهدی میامی و همچنین علی میلانی در نقش پیشکار نقاش، مثال زدنی است.
می توان بوم و بانو را کاری تماشایی حساب کرد زیرا توانسته یک قصه را در بستری منطقی تعریف کند؛ ضلع اول روایت، ماجرای سرد و خشن سیاست حاکمان است. ضلع دوم که گرم و عمیق طراحی شده، مواجهه را دیدنی کرده زیرا ایادی دستگاه با نحوه اجرای شعائر مذهبی مشکل دارند. البته موضوع به همین دو ضلعی ختم نمی شود بلکه رگه سومی در متن ترسیم شده که قرار است رخدادی لطیف و عاشقانه را در وتر دو ضلع دیگر بیان کند. آوردگاه سنت، باز نمایی شعائری ست که در بطن کار چیده شدند. پسندیده این بود که در متن، تنها به موارد با اصالت آن همچون احیای سلحشوری، عزتمندی، مبارزه با ظلم و پرورش آزادگی در پهنه فرهنگ عاشورا پرداخته شود و از درشت نمایی اموری چون نشان دادن علم و کتل و گفتن از زنجیر پرهیز می شد. کاری که قرار است در حوزه تاریخ معاصر انجام گیرد می بایست گزاره هایی را تأکید کند که از بزنگاه های تحریف در خط تاریخ به دور باشد. البته از نکته های پذیرفتنی شعائر، می توان به ماجرای خواستن اسب اشاره کرد که در تملک استاد حافی است تا با وجود فشار حاکم در نقش ذوالجناح به صحنه تعزیه برگردد.
ناگفته نماند که سناریوی شعله شریعتی و اعظم بهروز با روایتگری عاشقانه و تاریخی خود، خدشه چندانی نگرفته است تنها می ماند چند دیالوگ نادر که بطور مثال بهتر بود در دفاع از نقاشی مدرن، گام موثری در گفتگو ها برداشته می شد زیرا در جایگاه ملی نقاشی کمال الملک تردیدی نیست اما در هنر مدرن، تحول در به کارگیری آزادانه خیال، اهمیت زیادی دارد و دفاع دیبا زاهدی در نقش ماهور، دختر تیمسار از آن نکته خلاقانه و مدرن ، یک نکته آموزشی برای مخاطبان است و باید در دیالوگ او با استاد حافی، حمایت منطقی از او به عمل می آمد و سخنش منفی جلوه نمی کرد و به جای آن، خوب بود از جای گیری ثابت و محدود مدل زنده، انتقاد می شد تا متن از قافله هنر مدرن عقب نماند. اما در مجموع می توان متن را پذیرفت و از این موارد گذر کرد زیرا توانسته روایت اصلی را بیان کند. فضاسازی در خانه استاد حافی، قهوه خانه و خانه تیمسار تصنعی نشده و باید قدردان کارگردان بود هرچند که روابط درونی آدم های امنیتی و پلیس مخفی چندان جدی درنیامده اما دل بستن بهنام تشکر به ماهور، آن نقش را هویت مند کرده. در مجموع فیزیک روایت به شکل چابکی روی ریل خود به پیش می رود. از موارد دیگر کار می توان به لوکیشن های پرتعداد اشاره کرد که نشان از بهادادن به مخاطب است که در پروژه های پرخرج، این عنایت به درک مخاطب معمولأ دیده نمی شود. می ماند ناپرهیزی هایی چون خرید سنگک کوتاه قد که به زمان رصاشاه نمی خورد. همچنین باید از طراحی صحنه، لباس وگریم بازیگران یاد کرد که بطور نمونه می توان به چهره و تیپ تماشایی شهروز ابراهیمی و بازی او در نقش یک چپگرای افراطی اشاره کرد.
سعید سلطانی کارگردان سریال علاوه بر «ستایش»، تجربه ساخت سریالهای تاریخی چون «پس از باران» و «خانهای در تاریکی» را در کارنامه هنریاش دارد که به ویژه اولی پس از سال ها در اذهان مانده است.
نهایت آنکه در بوم و بانو، مواجهه نمایشی آدم های نسل نو چون دیبا زاهدی، محمد رشنو و ساغر قناعت با افرادی چون مسعود رایگان، مهدی احمدی، آتیلا پسیانی و شیوا خنیاگر می تواند بر غنای کارجوان ها بیفزاید و دستاورد های ارزشمندی برایشان به ارمغان آورد ضمن آنکه کار، با این تمهیدات هنری، لحظات دلپذیری برای مخاطبانی خلق می کند که در این سال ها، کار خوب نمی بینند.