آیا ادبیات کهن ایران توان فیلم و سریال شدن را دارد؟
- شناسه خبر: 48559
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
عباس نعمتی نویسنده سینما و تلویزیون که آثاری چون «از یادها رفته»، «اولین شب آرامش»، «بوی باران» و «تاصبح» و… را در کارنامه هنری اش دارد درخصوص استفاده از ادبیات کهن در آثار نمایشی و ظرفیتهای آن گفت: مشکل این نیست که ادبیات کهن ما تا چه میزان دارای ظرفیت برای آثار نمایشی است، مشکل این است که ما ادبیات کهن مان را نمی شناسیم، این “ما” شامل نویسندگان، تهیه کنندگان، کارگردانان، بازیگران، عوامل تولید، مدیران و مخاطبان میشود. چون تولید یک اثر نمایشی یک کار گروهی و تعاملی است. من تا به امروز ندیده ام کسی در فضای نمایشی و سینمای ایران بگوید من شاهنامه را به طور کامل خوانده ام، کتابهای دیگر از زمان مرزبان نامه، منطق الطیر، کلیله و دمنه، هزار و یک شب تا کتابهای جدید تر مثل امیر ارسلان و شمس و طغری به کنار این فقط درخصوص شاهنامه است. وقتی انس با ادبیات کهن نداریم طبیعی است آثاری در این فضا یا خلق نمی شود یا لاغر و کم رمق باشند. اصولاً توجه به آثار کهن یک جور قناعت، بلند مدت اندیشی و صبوری و پیوندی تاریخی و فرهنگی با میراث فکری و ادبیات ایران لازم دارد، آدمی مثل جلال الدین همایی. اگر در این حوزه آبادانی وجود ندارد به دلیل کمبود این جنس آدمهاست که هر ویرانه نشانی از غیاب انسانی است که حضور انسان آبادانی است.
نویسنده سریال «تکیه برباد» درخصوص دلیل عدم رجوع سینماگران به ادبیات کهن افزود: در اروپا و امریکا یک رابطه تنگاتنگی بین ادبیات داستانی و سینما هست. اما ادبیات داستانی ما در ۱۰۰ سال گذشته نه در داستان و نه در عملکرد، ارتباطات ارگانیکی با جامعه نداشته است. دو جریان در ادبیات داستانی ایران در صد سال گذشته پر رنگ بوده. هر دو جریان چشمش به بیرون مرزها بوده، یکی جریان نویسندگان چپ که قبله شان شوروی بود. ادبیات کمونیستی مثل ماکسیم گورگی داستان یک سری کارگر است که انقلاب میکنند. در ایران نویسندگان چپ دیدند جامعه کارگری نیست روستایی است. از کارگری به روستائیان تحت فشار ارباب چرخاندند.ادبیات اقلیمی اینجور ایران شکل گرفت. مشکلی که پیش آمد این بود که روستائیان ایران در آن زمان بی سواد بودند و کسی از این کتابها استقبال نکرد و مخاطب پیدا نکرد.
جریان دوم، روشنفکرانی بودند که نگاه به غرب داشتند، این گروه به جریان سیال ذهن، زبان و بازیهای زبانی گرایش پیدا کردند. این جریانها و مکاتب ادبی در اروپا و آمریکا زمینه اجتماعی و ریشه فلسفی داشتند که در هنر هم متبلور شده اند.اما در کشور ما اصلاً آن زمینه اجتماعی نبود، لذا این ادبیات هم با مردم ارتباط برقرار نکرد. این دو جریان ادبی در این صد سال یک انقطاع کاملی از سنت ادبی ایران داشتند و بشدت منزوی شدند. فیلم مخاطب میلیونی و سریال مخاطب دهها میلیونی میخواهد و این ادبیات داستانی جذابیتی برای سینماگران ایجاد نکرد. به همین دلیل جریان اقتباس در ایران جان نگرفت.
نعمتی دربارهی اعتقاد برخی افراد که ادبیات کهن ایران شاعرانه است و قابلیت تبدیل شدن به آثار نمایشی را ندارند گفت: از نظر تاریخی سند محکمی که نشان دهد قبل از اسلام نمایش و تئاتردر ایران وجود داشته در دست نداریم. جلال ستاری نویسنده کتاب زمینههای اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران میگوید چون نه تماشاخانه ای، نه معماری و نه اثر مکتوبی از آن دوران کشف نشده لذا نمی تونیم بگوییم نمایش و تئاتر در ایران باستان بوده. البته نظریه دیگری هم وجود دارد که سردمدار آن مجید رضوانی است که ۵۰ سال پیش کتابی در پاریس چاپ کرد ومعتقد بود پلوتارک اشاره میکند که وقتی اسکندر به ایران حمله کرد بناهایی در اکباتان و کرمان بوده که نمایش نامه اجرا میکردند. یا حکاکیهای بجا مانده که تصاویری از کسانی که صورتک به چهره زده اند. البته من معتقدم مجید رضوانی نظرش جانبدارانه است و دوست دارد در ایران باستان نمایش وجود داشته باشد. شکیب الخوری محقق عراقی هم احتمال داده اسطوره گیلگمش، به مدت دوازده روزدر بابل، بیرون از معابد، بازی یا نقل میشده. به هر حال، هر کدام از این دو تا را روایت را بپذیریم نکته این است از قبل از اسلام چیزی از نمایش نامه آنگونه که از یونان باستان باقی مانده به ما نرسیده است. شاید جزو معدود نمونههای دیالوگ و گفتگو دو کاراکتر داستانی در ایران باستان درخت آسوریک باشد اما بعد از اسلام نمونههایی وجود دارد که نشان میدهد نمایش داشته ایم.
او ادامه داد: در قرن چهارم در دوره غزنوی نمایشی با عنوان “خیال بازی” یا “پرده بازی” داشتیم که در محلی به نام “خیال خانه” انجام میشده، پرده ای که پشتش آتش روشن بود و صورتکها با حرکت بازی میکردند و شخصی از بازیگران که آوازی خوش داشت آواز میخواند. در اشعار شعرای مختلف هم اشاره به” پرده بازی” یا “خیال بازی” شده که نشان میدهد این موضوع رواج هم داشته.مثلاً عطار میگوید:
چون از پسِ پرده سر بدادی ما را
در پرده نشین و پرده بازی میکن
بنابراین علاوه براینکه ادبیات دراماتیک باقی مانده، نمایش و سنتش هم بوده و اینگونه نیست که تاریخ ادبیات ایران، فقط ادبیات لریک و غنایی است و ادبیات دراماتیک در آن یافت نمی شود.
نویسنده سریال «بوی باران» درخصوص اینکه برای ساخت آثار نمایشی بر اساس ادبیات کهن بهتر است سمت “تاریخ” برویم یا “قصههای کهن” تصریح کرد: به نظرم قبل از این دو ابتدا باید اسطورههایمان را بشناسیم و بعد روح آنها را در دل “تاریخ” و یا در”قصههای کهن” پیدا کنیم. در ادبیات دراماتیک برای اسطوره حقیقت بیشتری باید قائل بود تا تاریخ، چون اساطیرتاریخی است که باید بوجود می آمد، اما نیامد، یا مجموعه حوادثی که باید اتفاق می افتاد و نیفتاد. قهرمانان اساطیر کسانی هستند که باید وجود داشته باشند، اما تاریخ اجازه نداد. اساطیر دنیای تجلی ایده آلها، حقیقتها و ارزشهای مطلق انسانی یک دوره یا یک قوم و یا اصولا نوع بشراست. دلیل اشتراکات زیاد اساطیر یونان، سامی، ایرانی، یهودی، هندی، چینی و.. همین وجوه مشترک انسانی است که در کهن الگوها تکرار شده اند. زمانی که با اساطیر مواجه ایم احساس می کنیم زنده ترند. بیشتر مورد استفاده ی انسان امروز ی است. چون اسطوره مرز جغرافیایی و نژادی ندارد و تجلی انسان است.
«سوگل امیری»