آسیبهای اجتماعی و درون خانوادگی!
- شناسه خبر: 24483
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
افشین علیار
هنرمندنیوز: دهه نود را در سینمای ایران میتوان دورانِ تغییروتحول ژانر ملودرام با محوریت اجتماعی بدانیم اگر به آثار شاخص در این ژانر نگاهی بی اندازیم درک خواهیم کرد که در دهه نود فیلمسازان با نگرش جدی تری به مسائل اجتماعی پرداختند از همین جهت فیلمهایی که با این رویکرد ساخته شده اند بهتر در ذهن مخاطب میماند به طور مثال میتوانیم به فیلمهایی مثل لانتوری، عصبانی نیستم، ابدویک روز، خشم و هیاهو، بدون تاریخ بدون امضا، فروشنده، متری شش و نیم یا فیلم عنکبوت (که بعید میدانم به این زودیها اکران شود توقیف شدن چنین فیلمهایی قطعا تاثیر مخربی در جامعه دارد) این آثار در مسیر ژانر مختص به خودشان در چارچوبهای استانداردی قرار گرفته اند اساسا آسیب شناسی اجتماعی از مهم ترین وظایف این ژانر میباشد و فیلمساز با هوشمندی میبایست بتواند این آسیبها را در لایههای عمیق جامعهاش واکاوی کند ، اساسا مخاطبِ چنین آثاری در سینمای ایران به مراتب بیش تر است چرا که مخاطب در این فیلمها خودش را میبیند اما این آثار در دسته بندی زیرژانری به نامِ سینمای عامه پسند مربوط نمی شود چرا که ساختار بنیادین این گونه از فیلمها براساس رفتارشناسی و جامعه شناسی شکل میگیرد همچنان قهرمان به عنوان محوریت کلیدی در چنین آثاری حضور دارد و آنچه که رخ میدهد از جر به کل رسیدن است یعنی با داشتن یک قهرمان یا بعضا ضد قهرمان فیلمساز نگاهی به پیرامونش دارد که این نگاه ریزبینانه گاهی میتواند نقطه تحولی در رویکرد ذهنی مخاطبِ فیلم باشد، به همین دلیل فیلمهای ملودرام اجتماعی میتواند کارساز باشد به طور مثال فیلم شنای پروانه در رده بندی ژانری توانسته نگاه تازه ای به آسیبهای اجتماعی و آسیبهای درون خانوادگی داشته باشد، محمدکارت بعد از ساخت چند مستند و فیلم کوتاه شنای پروانه را به عنوان اولین اثر سینماییاش ساخته اثری با مضمون اجتماعی که گوشه ای از التهابات خشونت برانگیز جامعه را نشان میدهد مهم ترین نکته در شنای پروانه فیلمنامه بی نقص آن است اساسا فیلمسازان اولی در قصه گویی و فیلمنامه کم میآورند و مجبور میشوند از خرده پیرنگها و یا تکنیک ساختاری استفاده کنند اما شنای پروانه در یک مسیر مشخص و البته منسجم حرکت میکند شخصیتها به درستی معرفی میشوند و کارکرد شخصیتها در تداوم داستان نقش مهمی دارد، بستر سازی داستانی برای خلق چنین فیلمی نیازِ مهمی به رویکرد روانشناختی آدمها دارد و فیلمساز به درستی توانسته از موقعیت جغرافیایی این آدمها بهره گیری کند و با خلق یک حادثه، اتفاقهای دیگری را در راستای موضوع اصلی به فیلم اضافه کند، فیلمساز در به کارگیری موقعیتها آنچنان از لحاظ ساختاری و خلق موقعیت سنگ تمام گذاشته است که نمی شود حتی یک لحظه چشم از پرده برداشت به طوری که تداوم و پیگیری رخدادها و ایجاد بحران در شکلی نمایشی امکان همذات پنداری به مخاطب میدهد، چیدمان رخدادها و گره افکنیهای متعدد که در فیلم دیده یا احساس میشود آنقدر جسورانه میباشد که انگار دو نویسنده جوان این فیلم که جاندار را ساخته اند با تحقیق و پژوهش فیلمنامه را نوشته اند، همانطور که گفته شد فیلمنامه در این اثر اولویت دارد نوع روایت و لحن است که شنای پروانه را جلو میبرد و عنصر اساسی فیلم یعنی(غیرت) باعث شکل گیری این اثر شده است اما از سوی دیگر بحث غیرت و در ادامه قصاص به انتقام تبدیل میشود و فیلمساز مسیر قصه گوییاش را با تعلیقهای بجا گره میزند این تعلیقها تقلبی نمی باشند و هدف آنها کشش درام و ایجاد موقعیت برای گره گشایی ست و محمد کارت روند قصه گوییاش را اگر چه بر اساس یک بحران چیده است اما گرههای ایجاد شده در فیلم به واقع گرا بودنِ موضوع به عنوان یک معضل اجتماعی باعثِ تداوم قصه شده است به طوری که در هیچ یک از فصلهای فیلم ریتم قصه افت نمی کند این روند التهاب آورِ قصه جدا از موقعیتهای نمایشیاش برشی از جامعه ی کنونی ماست، قشری از جامعه ما که برای رسیدن به اهداف شان حاضرند هر کاری بکنند محمد کارت با بسترسازی موضوعی یا خلق شخصیتهاشم توانسته تلخیهای جامعه را نشان بدهد در همین راستا فیلمساز با قالبی مشخص نگاهی به جامعه کوچک تر یعنی خانواده داشته، نقش خانواده در تربیت فرزند شاکله مهم این فیلم محسوب میشود اما در ادامه فرزند خلف خانواده یعنی حجت با شنیدن حقایق دچار تغییر شخصیت میشود و او که دنبال آزادی برادرش بوده و یکباره فکر میکند انتقام گرفتن ازهاشم برای تلافی کردن میتواند باعث آرامش روحی او شود، فیلمساز در بوجود آوری موقعیتها و ایجاد تعلیقهای سکانسی کوشیده است که حفره ای در مضمون جا نگذارد، اساسا شلوغ بودن محیط داستان و موقعیتهایی که پیش میآید باعث نشده که فضای فیلم الکن شود فیلمساز به عنوان یک کار اولی در بخش اجرا و تکنیک توانسته در پلانهای شلوغ کادرهای استانداردی ببندد و این تبحر حتما از تجربههای قبلیاش یعنی سینمای مستند میآید، محمد کارت به خوبی میتواند نما را کنترل کند و تلاش او برای ساخت یک ملودرام اجتماعی جواب مثبت داده است و او گرفتار ادا و اطوار فرمیک نشده اینگونه احساس میشود که برای او مضمون مهم تر از فرم است، فیلمساز چگونه روایت کردن مسئلهاش بوده به همین دلیل از افتتاحیه فیلمش به درستی کاراکتر و محوریت موضوعی را طرح میکند و در همان چند دقیقه نخست هسته مرکزی را به عنوان شخصیت پروانه را از فیلم حذف میکند تا چگونه گفتن و چگونه از تکنیک استفاده کردن را در فیلم لحاظ کند فیلمساز از عناصر محتوایی یعنی غیرت ، برادری به انتقام رسیده و اساسا تعلیق یا بهتر بگویم غافلگیریِ که در فیلم شاهد هستیم به دلیل تعدد مسائل گوناگون در بطن موضوع قرار میگیرد، بنابراین در هیچ مقطعی از اثر نمی توانیم پایان را حدس بزنیم و فیلمساز به عنوان دانای کل با دادن اطلاعات لحظه ای مخاطبش را در بُهت و ناباوری قرار میدهد و اهمیت ژانر و گسترش بافت موضوعی در چگونگی رفتارشناسی بخشی از جامعه در موازات خشنوتها باعث شده فیلمساز مسیر درستی را برای داستان گویی انتخاب کند،
شنای پروانه با اینکه میتواند یک اثر سیاه و چرک باشد اما هرگز خبری از سیاهی در روند داستان احساس نمی شود اما تلخ است و کارت توانسته در سکانس پایانی از تلخی داستان بکاهد همان سکانسی که پلیس مصیب را دستگیر میکند در نما میبینیم که کوچه و خیابان به دلیل عروسی یا اعیاد ریسه بندی شده است و در یک نما حجت را میبینیم که به عنوان یک قهرمان به دوربین نزدیک میشود همین چند پلان از شادمانی مردم و در ادامه اینکه حجت راضی به اعدامهاشم میشود از تلخی اثر میکاهد و بلکه پایان فیلم با دل خنکی مخاطب پیوند میخورد چرا که مخاطب به شدت درگیر حجت است و اساسا بار اصلی درام روی دوش اوست اما باید این را بدانیم که حجت در پایان فیلم همان قهرمان خاکستری اثر است خاکستری شدن او به دلیل اتفاقات اجتماعی ست و ندانستنهایی که از مصیب دستگیرش میشود، اما نگارنده معتقد است فیلمساز در جای درستی فیلمش را به پایان رسانده است دیالوگ حجت در سکانس آخر نقطه گذاری محسوب میشود و دیگر چیزی نمی تواند تغییر کند. زمان دوساعته فیلم باعث شده ریتم در بعضی از سکانسها کُند شود اکتهایی که از ری اکشنهای حجت گرفته میشود یا آن سکانس حرف کشی از خبرچینهای محله زمان فیلم را تلف کرده است. اما شنای پروانه قابلیت برقراری ارتباط مخاطب با فیلم را دارد و به خوبی توانسته موقعیتهای درستی را در ژانر ملودرام از نوع اجتماعی را به مخاطب نشان بدهد، کارت توانسته با قهرمان پروری و اثری پیرنگ دار به هدف نهاییاش برسد.
فیلمبرداری، تدوین، صحنه و لباس و موسیقی در موازات هم به فیلم یاری رسانده اند و این عناصر ساختاری در کنار کارگردانی محمد کارت باعث شده مخاطب بعد از مدتها با اثری درگیر کننده و تامل برانگیز مواجه شود. بازی جواد عزتی اگر چه از نکات مهم فیلم و کارنامه بازیگری اوست اما تا حدودی تکرار نقش کوتاهش در لاتاری ست ولی او به شدت توانسته نقش حجت را درک و به درستی ایفا کند و این درست بودن به دلیل شخصیت پردازی در فیلمنامه است که مابقی بازیگران هم توانسته اند بازی به قاعده و استانداردی را ارائه بدهند، شنای پروانه در ادامه ژانر ابدویک روز و متری شش و نیم اثر قابل اعتنایی ست و برای محمد کارت به عنوان اولین اثر میتواند یک فیلم کامل، دغدغهمند و فراموش نشدنی باشد.