«پل پت»: «مردم در قدرتند و خون می خواهند»
- شناسه خبر: 77492
- تاریخ و زمان ارسال: ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۴:۰۵

دوران چهارساله حکومت خمرهای سرخ، که ریشه اش را باید در گذشته این کشور ودر پیوند با چیرگی ویتنام در خاک این کشور و کشمکش های قدرت های بزرگ و منطقه ای(آمریکا، چین، فرانسه و…) جستجود کرد، دو میلیون قربانی بی گناه از هشت میلیون جمعیت کشور گرفت. بدین گونه که یک چهارم مردم کشور ناپدید و یا کشته شدند و یا از گرسنگی مردند. مردمی که، دربامداد یک روز شوم، در بی پیشینه ترین آزمایشگاه تئوریهای سیاسی و اقتصادی من در آوردی و هرز رونده، به یک بازی مرگبار گرفته شدند و نقش موش آزمایشگاه را بازی کردند. به هر رو آن سه چهارم جمعیت بر جا مانده هنوز از زخم روانی ای که به آنها زده شده رهائی نیافته اند و کابوس آن را به دوش می کشند.
در پی آن بامداد، بانک ملی منفجر شد، مدرسه ها، بازارها، بیمارستان ها بسیته شدند و معبد ها به جایگاه شکنجه تبدیل گردیدند. اقتصاد فرو ریخت، روشنفکران و تحصیل کردگان، کسانی که چند زبان خارجی می دانستند و حتا آنهائی که عینک بر چشم داشتند کشته شدند و یا زیر فشار کار اجباری و گرسنگی از پای در آمدند. خمرها و در سر آنان “برادر شماره یک”، به گفته خودشان یک “کمونیسم ناب” را برپا نهادند که هیچ خرد سالمی نمی توانست آن را بپذیرد. چون ابن گونه نسل کشی ها همواره دستاورد کسانی بوده که جهان گشائی های خود را به بهانه های گوناگون از جمله مذهب انجام می داده اندو به شکل نادر تر آن را بر مردم خویش هموار می کردند.
بازگو کردن گدشته از ورای یک فیلم داستانی
“ریتی پان” که هرگز از بازگو کردن آن چه بر سر کشورش آمده باز نایستاده، این بار، برخلاف گذشته و در فیلم های کوبنده ای چون “سلول اس ۲۱” و یا “نگاره های گم شده”، یک فیلم داستانی با شرکت سه هنرپیشه حرفه ای ساخته است. کامبوجی های فیلم همگی نابازیگر هستند که خود این تراژدی را زندگی کرده اند. از این رو در نگاه و رفتارشان گذشته بار دیگر زنده می شود و نیازی به یاد گیری ندارند. گرچه نباید فراموش کرد که کسانی که با تراژدی زندگی کرده اند، به سختی می توانند یا می خواهند درباره آن سخن بگویند. آنها با روبرو شدن با آنچه که دیده بودند و ترسی ژرف در وجودشان بر انگیخته بود، ناگهان به آن دنیا باز می گردند و آن را زنده می بینند. از این روست که نابازیگران کامبوجی به درستی در غالب خود می گنجند.
داستان فیلم سه سال پس از به قدرت رسیدن پل پت می گذرد. کشور در مرگ افتصادی قرار دارد و دومیلیون از جمعیت آن در کشتار گروهی و پیامد های این وضع افتصادی جان خود را از دست داده اند. در آن هنگام سه فرانسوی به دعوت رژیم به “کامپوچئآی دمکراتیک” (نامی که رژیم پل پت به کشور داد. به ویژه واژه دمکراتیک آن همه کشورهائی را به یاد می آورد که آن را در خود ندارند!!) به آن کشور سفر می کنند به امید این که گفتگوئی با “برادر شماره یک” انجام دهند. شخصیت های برگزیده هر کدام نماینده یک نگاه می شوند. یکی یک خبرنگار کارکشته،”لیز دلبو” (ایرن ژاکوب) است که این کشور را می شناسد و می داند که هر گامش، به ویژه در باز یافتن دوست و همکارش که ناپدید شده، می تواند خود و دیگران را به خطر بیاندازد؛ یک عکاس – خبرنگار “سیریل گو ائی” (پل توماس) که در هر فرصتی می خواهد از دایره بسیار بسته ای که میزبان-زندانبانان برایشان به وجود آورده اند بگریزد و چیزهائی را ببیند که رژیم از آنها پنهان نگه می دارد ؛ سومی یک روشنفکر “آلن کاریو” (گرگوآر کولن) است که با پل پت در فرانسه همکلاسی و دوست بوده و به این جنبش به شکل ارمانی انقلابی می نگرد. اما واقعیت و رفتاری که با این سه می شود، آنها را بیدار می کند و پایه های باورهایشان را می لرزاند.
این فیلم که داستان آن از رمان “اشگ های کامبوج”، اثز “الیزابت بکر” الهام گرفته ، به کارگردان امکان داده این بار تجربیات خود را با آن چه آن زن خبرنگار با کارآئی بسیار در کتابش بیان کرده، در هم بیامیزد و اثری کوبنده به وجود آورد. “ریتی پان” که هرگز از بازگو کردن آن چه بر کشورش گذشته باز نایستاده و آن تجربه های تلخ را در فیلم های مستند بیان کرده، این بار داستان سرائی می کند و می گوید : یک فیلم داستانی نیازمند آن چهار چوب سخت گیرانه ی مستند نیست و امکان آزادی بیشتری را در پرداختن به فرم می دهد. این فرم را او با استفاده از سایه بدن خویش برای شخصیت “پل پت” (که صدایش را می شنویم اما چهره اش را نمی بینیم) به وجود آورده است. فرمی که به ترس و تاثیر گذاری صحنه ها می افزاید.
برای بازگوئی یا نشان دادن پاره ای از واقعیت ها، بهترین راه استفاده از عروسک های گلی توصیف شده است تا فاصله به وجود آید و تماشاگر بتواند واقعیت را در سرخویش بسازد. این روش که در نبود امکانات (جای رخداد ماجراها و شخصیت ها)، با هوشمندی بسیار و به شکلی تکان دهنده در “نگاره های گمشده” به کار رفته بود، در فیلم “قرار ملاقات با پل پت” هم هر از گاه به کار گرفته می شود تا به دست نیافتنی، جان داده شود. برای نمونه، به گفته کارگردان، نمی توان برای نشان دادن کودکان گرسنه، کودکان بازیگر را گرسنه نگه داشت تا به پوست و استخوان برسند.. آن همه ناملایمت ها که خمرهای سرخ و جانیانی که با استفاده از کودکان سیزده – چهارده ساله مغز شوئی شده به وجود آورده بودند، بر بزرگ و کوچک و پیر و جوان روا می کردند، جز با به کارگرفتن عروسک های گلی و شاید در فیلم های دیگر، از راه انیمیشن، ممکن نمی شد. “ریتی پان”، عروسک های گلی را جاندار تر از انیمیشن و و ترفند های دیگر می داند.
فیلمی درباره خبرنگاری و نقش آنها
“ریتی پان”، به خوبی نشان می دهد که آن سالهائی که دسترسی به خبر وافعی به جز با جابجائی خبرنگاران و خطری را که به جان می خریدند، ممکن نمی شد، سر آمده اند و امروز دسیسه چینی در دنیای مجازی و استفاده از اشتباه و دروغ برای بردن مردم به جائی که از آن چیزی نمی دانند، به ویژه آنهائی که در جستجوی وافعیت نیستند، جای بزرگ و ترسناکی پیدا کرده است . همه ی ترفند ها برای به کار بردن دروغ های آسان و خوراندن آنها به کار گرفته می شوند. در این شرایطی که جای دنیای واقعیت در خبرها تنگ تر و تگ تر می شود، گاه سینما می تواند راه دیگری را در پیش بگذارد. این برای خود کارگردان فیلم “قرار ملاقات با پل پت” چنین بوده است. “ریتی پان” می گوید : ” من بدون سینما دیوانه می شدم.. چون نمی توانستم حرف بزنم و ناجار بودم با زیان دیگری سخن یگویم و این زبان سینما بود. سینما در آغاز یک وسیله بود اما سپس دلپذیر شد. ”
“ریتی پان” که می گوید در نشان دادن فقر و مرگ ناتوان است، افزون بر عروسک های گلی، که جاهای حالی را پر می کنند و هم چنین گویای انسان زدگی از انسان ها هستند، از نگاره های آرشیوی برای جان بخشیدن هر چه بیشتر به واقعیت استفاده می کند.
او در عین حال، با نشان دادن صحنه دیدار “پل پت”، با دوست آرمان گرای فرانسوی اش، و از ورای دیالوگ ترسناک آنها، خبر از مرگ ارمان گرائی می دهد و بار دیگر بر باز کردن چشمان همگان بر نسج گرفتن و هیولا شدن دیکتاتورها پافشاری می کند. “ریتی پان” همچنین، از ورای چشمان خانم خبرنگار و سفرش به درون دوزخ بزگ شده، کم کم پرده ی ظاهر را پاره می کند و کابوس زیستن در شرایطی باور نکردنی را در ذهن بیننده به گردش در می آورد. دیگر این که فیلم داستان یک دیکتاتور را دوباره بازگو نمی کند، بلکه به گفته “ریتی پان”، ” بهتر است فیلم درباره خود کامگی باشد تا درباره شخص دیکتاتور، البته به جز در فیلم چارلی چاپلین”.
«شهلا رستمی»