ساناز تفکری: مرگ «بازیگری» آنجاست که فکر کند خوب است!
- شناسه خبر: 72232
- تاریخ و زمان ارسال: ۳۰ دی ۱۴۰۲ ساعت ۲۲:۴۲

این اجرا چه حرفی برای گفتن دارد؟
نمای اتاق خاکستری که در حال حاضر روی صحنه است یک نمایش درام است که اصلی ترین حرف آن این است که تحت هر شرایطی و با هر سختی که در زندگی برای ما پیش می آید، باید در اوج ناامیدی هم ما باید یک کورسوی امیدی پیدا کنیم و به زندگی ادامه بدهیم، در یک جمله در نمایش ما این گفته می شود که ما مجبوریم به زندگی ادامه بدهیم، یعنی چاره دیگری نداریم!
نقش چه چالش هایی داشت که بازی در آن را پذیرفتید؟
در سال هایی که بازیگری یاد می گیرم همیشه سعی کرده ام نقش های متفاوتی را بازی کنم و همیشه نقشی را انتخاب می کنم که از شخصیت خودم یا خیلی دور باشد یا در زندگی واقعی تجربه اش نکرده باشم، چالشی که نقش اِما در نمایش اتاق خاکستری برای من داشت این بود که مادر بود و من چون هیچ تصوری از حس مادرانه نداشتم پس برای من چالش جذابی بود.
می شود گفت نقش محوری داستان شما بودید، این حجم از نگاه متمرکز تماشاگر کار را سخت تر نمی کند؟
نه تنها کار را برای من سخت نمی کند بلکه جذاب تر هم می کند، من از اینکه صحنه مال خودم باشد لذت می برم! به نظر من هر بازیگری این حس را دارد؛ ندارد!؟
و سختی ها و شیرینی های این حرفه چیست؟
سختی که واقعاً آنقدر زیاد است که نمی گنجد که بخواهم اینجا راجع به آن حرف بزنم چون خیلی مفصل است، ولی اگر بخواهم از شیرینی ها بگویم باید، حسی که از خلق یک کاراکتر چه روی صحنه و چه جلوی دوربین به دست می آید یا وقتی نتیجه کارتان را می بینید و از زبان مخاطب آن را می شنوید، همه اینها رویایی و قشنگ است که با هیچ چیز در دنیا قابل مقایسه نیست، من خیلی خوشبخت هستم که دارم رویای خودم را زندگی می کنم.
فضا برای رشد جوانها در دنیای تصویر و نمایش چقدر فراهم است؟
امروز روز نسبت به گذشته فضای خیلی بیشتری وجود دارد و به نظر من بچه های دهه هشتاد به بعد آنقدر جسور و خوب هستند که من به شخصه آنها را تحسین می کنم، اما برای ورود مخصوصاً در دنیای تصویر اگر بخواهید بدون هیچ پشتوانه ای وارد بشوید فقط و فقط باید شانس با شما یار باشد و خدا برای شما بخواهد، همین!
وضعیت تئاتر امروز ایران را چگونه می بینید؟
هم خوب است و هم بد! خوب به خاطر این که تعداد سالن های خصوصی زیاد شده و در نتیجه اجراها هم زیاد شده ولی بد به خاطر این که کیفیت کارها پایین آمده است، یادم می آید چند سال پیش که هنوز سالنهای خصوصی آنقدر زیاد نبود ما سه تا چهار تا کار تمرین می کردیم شاید یکی اجرا می رفت و وقتی می رفتیم روی صحنه انگار روی ابرها بودیم، در نتیجه قدر آن لحظه و اتفاق را می دانستیم، اصطلاحاً می گویند خاک صحنه می خوردیم، ولی بچه های امروز خیلی راحت و زود روی صحنه می روند و واقعاً بعضی هایشان قدر آن لحظه را نمی دانند و بعد از یکی دو اجرا هم اشباع می شوند و دیگر تلاشی برای پیشرفت نمی کنند، این به ضرر خودشان است، آنجا که بازیگر فکر کند خوب است مرگ بازیگری اش است! دنیای بازیگری آنقدر بزرگ و وسیع است که تا آخر عمر هر چقدر هم یاد بگیرید باز چیزی برای یادگیری وجود دارد، من همیشه خودم را هنرجوی بازیگری می دانم.
استقبال تا امروز چطور بوده و فیدبک اجرا برای شخص شما راضی کننده بوده است؟
متاسفانه استقبال خوبی تا الان نشده و کار آنطور که باید دیده نشده است، ولی خدا را شکر همان تعدادی که اجرا را دیده اند واقعاً راضی بوده اند و از دیدن نمایش لذت برده اند.
ساناز تفکری روزی به یکی از سلبریتی های ما تبدیل خواهد شد؟
این آرزوی هر بازیگری است و من برای رسیدن به آرزوی خودم تا آخرین لحظه عمر همه تلاشم را می کنم.
گفتگو: عباسعلی اسکتی